من دیگر به حرف ع ن گوش نمی دهم و به کلیسا نخواهم رفت ...

من دیگر به حرف ع ن گوش نمی دهم و به کلیسا نخواهم رفت زیرا امروز که به طور اتفاقی از کنار کلیسایی که در کریم خان است عبور می کردم که کرم کنجکاوی به سراغم آمد , اول اکراه داشتم که وارد این امارت شوم ولی حس کنجکاوی بنده #کخ خودش را ریخت, وارد شدم اجازه گرفتم تا داخل ساختمان اصلی و داخل کلیسا شوم, تا درب را گشودم قلبم تنگ شد , نفسم گرفت, بوی عود لامذهب به این حس بد دامن زد, ولی من که تا گردن در این منجلاب به دام افتاده بودم گفتم لااقل از آثار هنری اش لذت ببرم, جلو نرفتم و فقط آن عقب پشت نیمکت ها ایستادم , چه حس بدی بود, حسی شبیه همان مسجد جامع بورسا به توان چند , همان مسجدی که سه نام کذا در کنار اسمی زیبا نصب شده بود , شاید لطافتش نسبت به کلیسا برای همین اسم بود , بگذریم , این کلیسا برایم حس دوری از #اصل_قضیه را داشت
حس بدی بود حتی دختری که برای توبه آمده و زوجی در اولین صندلی مشغول خواندن سرودی دعاوار بودند هم حس نزدیکی به #اصل_قضیه را نمی داد
و سینه ام بیشتر از این توان تحمل این سنگینی را نداشت و سریع آن محل #دور را ترک کردم
حال باید گفت ع ن خدا به راه راست هدایتت کند که کنجکاوی ما را فعال نمودی ما رو به معده دردی خر دچار کردی زیرا که این حس بد شوک عصبی بود برای قلب لطیف من و این معده است که جور دل را می کشد فی الحال
.
امروز فهمیدم اصل همان علیست , خوش بحال من که در زمان علیی زندگی می کنم که دوازده بار بزرگ تر از علی اول است
دیدگاه ها (۲)

.چشم تو جنگل سبزیست به آغوش خزر آشنایند به این منظره گیلانی ...

مثلا ازین پوسترهای خوب بزنی کاملش رو بعدا ببینید.شعرنوشت:درد...

تفاوت را احساس کنید

.ﻫﺮ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﺁﺷﻨﺎ ﺷﺪ ، ﻣﺴﺖ ﺷﺪ!ﻭﺍﺭﺩ ﯾﮏ ﺭﺍﻩ ﺑﯽ ﺑﻦﺑﺴﺖ ﺷﺪ ! ......

نسیمی سرد پرد هارا تکان میداد.روشنی داخل اتاق وجود نداشت بجز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط