عکس اول را از زیر چادرش درآورد

عکس اول را از زیر چادرش درآورد
پسر اولم بود محسن
عکس بعدی
پسر دومم بود محمد دوسال با محسن اختلاف سنی داشت
عکس سوم
این پسر سومم....
شانه های امام (ره)شروع به لرزیدن کرد داشت گریه میکرد
عکسها رو جمع کرد و گفت
چهارتا پسرمو دادم که اشکهای شما رو نبینم...
دیدگاه ها (۲)

وقتی خدا دستهایش را از پشت روی چشمانم گذاشت از لای انگشتانش ...

من یک دختر چادری ام...نه پاهایم ده سانت از زمین بالاتر است.....

روزگاری شهر ما ویران نبوددین فروشی اینقدر ارزان نبودنغمه مطر...

خدایا به غصه ها بگو اگر خواستند به سراغم بیایند، آهسته قدم ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط