My wild boy fired
" My wild boy fired "
Part : ۲
مینگ عر میزد تا جایی که داشت از حال میرفت که یکدفعه در باز شد و قامت بابای تهیونگ جلوی در نمایان شد
# ت.تهیونگ تو چیکار کردی*متعجب*
–عه..اومدی..داشتم ادبش میکردم*لبخند*
# وای..ببین چه گندی زدی اگه این بمیره چی
–خب بمیره..که چی
# تهیونگ پسرم میدونی تاحالا چند بار مدرست رو عوض کردی..هر سری به خاطر درگیری مدرستو عوض میکنیم و این دفعه هم که زدی مدیر مدرست رو ناکار کردی
(بچه ها بابای تهیونگ هیچ وقت از دستش عصبانی نمیشه و همیشه طرف اونه حتی الان که این مینگ پدصگ رو ناکار کرده🙂↔️)
–خب میخوای چیکارش کنی
# میگم چند نفر بیان جمش کنن ولی دوباره باید مدرسه رو عوض کنی..تقربا توی تمام مدرسه های سئول بودی باید خودتو کنترل کنی...باشه
–هوم
# برو سوار ماشین شو برو خونه
–تو نمیای؟
# تو برو اینجارو درستش کنم میام
–باش
تهیونگ رفت بیرون سوار ماشین باباش شد و رفت خونه درو باز کرد مستقیم رفت اتاقش و خودشو انداخت روی تخت
–لعنتی نذاشت بکشمش
صدای تلفن..........لییلییلییلییلییلییلییلییلییلییلیییییی
–دوباره کیه*عصبی*
–عه..جونگ کوکه
–الو
@سلام پسر چطوری..شنیدم امروز چه گلی کاشتی
–اگه برای این زنگ زدی قطع کنم
@نه نه صبر کن کارت دارم
–بگو
@منم میخوام همراه تو انتقالی بگیرم
–واس چی
@اونجا تنهایی میام پیشت
–واسه من میای یا از دخترای اونجا خسته شده
@یااااااا*تقریبا داد*
–باشه بابا تو خوبی
@معلومه خوبم
–حرفت تموم شد قطع کنم
@باشه..فعلا
–*قطع کرد*
*سه روز بعد*
تهیونگ نشسته بود پشت میز کامپیوترش و گیم بازی میکرد که در اتاقش زده شد و ...........
ادامه دارد...........
چطور بود؟
لطفا حمایتم کنید ممنون میشم ❤️
Part : ۲
مینگ عر میزد تا جایی که داشت از حال میرفت که یکدفعه در باز شد و قامت بابای تهیونگ جلوی در نمایان شد
# ت.تهیونگ تو چیکار کردی*متعجب*
–عه..اومدی..داشتم ادبش میکردم*لبخند*
# وای..ببین چه گندی زدی اگه این بمیره چی
–خب بمیره..که چی
# تهیونگ پسرم میدونی تاحالا چند بار مدرست رو عوض کردی..هر سری به خاطر درگیری مدرستو عوض میکنیم و این دفعه هم که زدی مدیر مدرست رو ناکار کردی
(بچه ها بابای تهیونگ هیچ وقت از دستش عصبانی نمیشه و همیشه طرف اونه حتی الان که این مینگ پدصگ رو ناکار کرده🙂↔️)
–خب میخوای چیکارش کنی
# میگم چند نفر بیان جمش کنن ولی دوباره باید مدرسه رو عوض کنی..تقربا توی تمام مدرسه های سئول بودی باید خودتو کنترل کنی...باشه
–هوم
# برو سوار ماشین شو برو خونه
–تو نمیای؟
# تو برو اینجارو درستش کنم میام
–باش
تهیونگ رفت بیرون سوار ماشین باباش شد و رفت خونه درو باز کرد مستقیم رفت اتاقش و خودشو انداخت روی تخت
–لعنتی نذاشت بکشمش
صدای تلفن..........لییلییلییلییلییلییلییلییلییلییلیییییی
–دوباره کیه*عصبی*
–عه..جونگ کوکه
–الو
@سلام پسر چطوری..شنیدم امروز چه گلی کاشتی
–اگه برای این زنگ زدی قطع کنم
@نه نه صبر کن کارت دارم
–بگو
@منم میخوام همراه تو انتقالی بگیرم
–واس چی
@اونجا تنهایی میام پیشت
–واسه من میای یا از دخترای اونجا خسته شده
@یااااااا*تقریبا داد*
–باشه بابا تو خوبی
@معلومه خوبم
–حرفت تموم شد قطع کنم
@باشه..فعلا
–*قطع کرد*
*سه روز بعد*
تهیونگ نشسته بود پشت میز کامپیوترش و گیم بازی میکرد که در اتاقش زده شد و ...........
ادامه دارد...........
چطور بود؟
لطفا حمایتم کنید ممنون میشم ❤️
- ۱۰.۵k
- ۱۲ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط