امروز تو کوچه داشتم رد میشدمیه نفر روی پلهها نشسته بود...داشت با موبایل حرف میزدتا من از جلوش رد شدماتفاقی از مکالمهاش شنیدم:"نه خدایی تو دلت واسه ما تنگ نشده؟!"با بغضِ عجیبی گفت...😕