خاطرات تو و دنیای مرا سوزاندند

خاطرات تو و دنیای مرا سوزاندند
تا فراموش شود یاد تو هرچند نشد

من دهان باز نکردم که نرنجی از من
مثل زخمی که لبش باز به لبخند‌ نشد....

#فاضل_نظری
📖 کتاب
دیدگاه ها (۱)

سخت زانوی من از بار غمت سست شده استمی شوم بی تو قدم پشت قدم ...

ز دست جور تو گفتم ز شهر خواهم رفت به خنده گفت که حافظ برو که...

نفسی همدم ما شو که نداریم کسی#یغمایی_جندقیتایپوگرافی از استا...

احساس می‌کنم که جدایم نموده‌اندهمچون شهاب سوخته‌ای از مدار ت...

گر کس بر من دهد زهر چو تو در ایام کهن بر من داد بودی زهر آنر...

چند روز بعدَ از اینکه احساسِ پوچی و پوکی میکردم چند خط کتاب ...

🌿 بخش چهل‌ونهم — گفت‌وگو با نور (۲) 🌿سال‌ها عبادت کردم، دعا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط