پارت معجزه

پارت۱۱. معجزه💜

به خودم امدم هاااا این اینجا چیکار میکر
کیم سو :اس.. تاد
استاد جین :الان وقت این حرفا نیست بدو بریم
دستمو گرفت برد طبقه پایین. ی در مخفی بود درو باز کرد رفتیم بیرو تا دو تا کوچه دویدیم
دیگه نفسم بند امد وایستادم
استاد جین:شما اونجا چیکار میکردین از مدرسه زنگ زدن دعوا شده پلیسا میخوان برن اونجا امدم ببینم چخبره
کیم سو:دیدین چیشد دخترا کلاستون اول شرو کردن تقصیر من نبود
استاد جین :برای من مهم نیست تقصیر کدوماتون بود بالاخره اونجا بودین حالا ام بیا بریم خونه ببینم باید چکار کنم از دست شما
کیم سو:چی چیو خونه من خونه تو نمیام
استاد جین :علاقه ای ندارم بیایی خونم ولی فعلا مجبوری
بازومو کشید همراه خودش برد اه حوصلا اینو دگه نداشتم بدون حرف همراهش رفتم..
رسیدیم واو چه خونه باحالی خیلی بزرگ نبود خیلی خوشگل بود
استاد جین:خونمو خوردی
اییش حالا چی هست
نشستم رو مبل رفت اشپز خونه با لیموناد برگشت
استاد جین :خب تو از همه بد تری نمره هات افتضاح هستن خیلی ی خوردی ب فکر درست باش سال دیگه باید بری دانشگاه
کیم سو : خودم میدونم همینی که هست من کیم سو هستم من الان اراده کنم میتونم بشم شاگرد اول مدرسه چه برسه به کلاس
استاد جین:عه
کیم سو:اره
بقی زد زیر خنده هر هر یکی بیاد این خنکو رو جمع کنه
کیم سو:چیه فک میکنی نمیتونم بهت نشون میدم
استاد جین: باشه ببینیم شرط
کیم سو:باشه قبول
استاد جین:باید تو امتحانی میاد شاگرد اول مدرسه شی اگه نشی اخراجی
هه منو از چی میترسونه
کیم سو :قبول
لبخندی زد بلند شدم
کیم سو :خیلی خب بای
استاد جین:بای
زدم بیرون از خونش تاکسی گرفتم رفتم خونه.. درو باز کردم
مادر بزرگ :دختره ی چشم سفید معلومه کجایی
کیم سو:وااااا چیه شلوغش کردی بچه که نیستم
مادر بزرگ :مردم از نگرانی چیزی خوردی
الکی گفتم
کیم سو:اره
رفتم سمت اتاق حوصله شو نداشتم لباسامو عوض کردم پریدم تو تخت تا چشمامو گذاشتم رو هم رفتم... ادامه داره♡︎♡︎♡︎