مرگ سخته
مرگ سخته
حتی وقتی هم کسی رو که نمیشناسیش میمیره ناخودآگاه ناراحت میشی چه برسه به اینکه طرف و بشناسی و دوسشم داشته باشی ولی همه اینا به کنار دیدن مرگ بقیه خیلی سخته اینکه جلو چشمت جون بدن و تو چرا هیچ کاری نتونی بکنی
هیچوقت یادم نمیره همه چی خیلی سریع گذشت بخودم اومدم و دیدم رو زمینه و داره ازش خون میره تو اون لحظه ضعیف ترین انسان روی زمین بودم هیچ کاری نمیتونستم بکنم،نگاه بی رمقشو میدیدم،صدای نفساش که به شماره افتاده بود و میشنیدم اما کاری نمیتونستم بکنم
اون رفت
چشاشو بست و واسه همیشه رفت
رفت و منو تو این دنیا تنها گذاشت
منم بعد از اون دیگه هیچوقت اون آدم سابق نشدم و نمیشم
یه حسیه مث هزاران حرف ناگفته
یه حسرت طولانی
حتی وقتی هم کسی رو که نمیشناسیش میمیره ناخودآگاه ناراحت میشی چه برسه به اینکه طرف و بشناسی و دوسشم داشته باشی ولی همه اینا به کنار دیدن مرگ بقیه خیلی سخته اینکه جلو چشمت جون بدن و تو چرا هیچ کاری نتونی بکنی
هیچوقت یادم نمیره همه چی خیلی سریع گذشت بخودم اومدم و دیدم رو زمینه و داره ازش خون میره تو اون لحظه ضعیف ترین انسان روی زمین بودم هیچ کاری نمیتونستم بکنم،نگاه بی رمقشو میدیدم،صدای نفساش که به شماره افتاده بود و میشنیدم اما کاری نمیتونستم بکنم
اون رفت
چشاشو بست و واسه همیشه رفت
رفت و منو تو این دنیا تنها گذاشت
منم بعد از اون دیگه هیچوقت اون آدم سابق نشدم و نمیشم
یه حسیه مث هزاران حرف ناگفته
یه حسرت طولانی
- ۳.۵k
- ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط