لبش را بر گردنم گذاشت
لبش را بر گردنم گذاشت
یک بوسه بود؟
دو بوسه؟
یا هزاران هزار؟
من در حال پرواز بودم
در خیال آفتاب
در خیال یک تابستان داغ
در رویای یک نیمکت چوبی و در هوای تاریک روشن یک باغ
در آن لحظه های شیرین
نه او بود
نه من بودم
نه ترس گناه بود
نه فکر فردا
تنها آغوشی بود پر شور
پر تمنا
بی هراس
بی پروا
تک بوسه هایی بود
بر گردنم
بر گونه ام
بر لبانم
و هزاران هزار بوسه
بر روحِ بی تابم
یک بوسه بود؟
دو بوسه؟
یا هزاران هزار؟
من در حال پرواز بودم
در خیال آفتاب
در خیال یک تابستان داغ
در رویای یک نیمکت چوبی و در هوای تاریک روشن یک باغ
در آن لحظه های شیرین
نه او بود
نه من بودم
نه ترس گناه بود
نه فکر فردا
تنها آغوشی بود پر شور
پر تمنا
بی هراس
بی پروا
تک بوسه هایی بود
بر گردنم
بر گونه ام
بر لبانم
و هزاران هزار بوسه
بر روحِ بی تابم
- ۳۲۴
- ۰۵ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط