پیش پایت شعر دم کردم بنوشی خوب من

پیش پایت شعر دم کردم بنوشی ، خوب من
کاش اینجا با من و باما بجوشی خوب من

گو هوا سرد است اما باک از سرما نکن
این غزل را گرم می گویم بپوشی خوب من

چون که میلت باشد امشب تا سحر بیدار باش
شعرو موسیقی کنارت باده نوشی خوب من

از بلای بی کسی ، هرلحظه جانم در عذاب
رنج بی حد دارد این خانه به دوشی خوب من

شعرهایم خادمت هستند ، ترسیمت کنند
دلبری بالابلند و سخت کوشی ، خوب من

گر جسارت کرده این ابیات ، شاعر را ببخش
از صفت های قشنگت چشم پوشی ، خوب من

#اخوان_ثالث
دیدگاه ها (۷)

پریشان میکنی دل راخیال وحال ومحفل راچه میدانستم از اول بدین ...

خیلی از حرفها را خوردیم و نزدیماما بعضی از حرفا یه عمرتو گلو...

ای کریمی که از خزانه غیبگبر و ترسا وظیفه خور داریدوستان را ک...

ناگهان دور شدم از همه ی غمها مناز دعای چه کسی این همه خوبی ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط