P

P35
یونگی
تو انبار بودم و بالا سر آدما بودم که گوشیم زنگ خورد با دیدن شماره پوزخندی زدم و جواب دادم
یونگی: چطوری بچه خارجی؟
یونا: یاااا اوپا
یونگی لبخندی زد و گفت: چه خبر ؟
یونا: سلامتی تو چه خبر ؟چه خبر از اون زن خوشگلت؟
یونگی آروم خندید و گفت: خوبه
یونا: اوپا
یونگی: هوم؟
یونا: حالا دوسش داری؟:)
یونگی لبخندی محو شد و آروم گفت : نمی....
؟:آقا جنسا رسیدن....
یونا: اپا؟
یونگی: باید برم بچه زنگ میزنم فعلا .....این را گفت و قطع کرد و سمت جنسا رفتم
......
ا.ت ویو ساعت ۱۲شب
امروز شیفتم دیر تموم شد معدمم ریخته بود بهم فکر کنم سرما خوردم حداقل اینطوری معلومه تو بیمارستان به خودم سرم زدم بهتر شدم ولی خوب...آروم سمت خونه قدم میزدم که ماشینی بغلم بوق زد ،دیدم یونگی
یونگی: بیا بالا باهم بریم سرده
دخترک که نه حال پیاده رفتن داشت نه اعصابشو بدون هیچ حرفی سوار ماشین شد و آروم سلامی کرد
یونگی: ببینمت...
ا.ت صورتش را سمت مرد چرخاند
یونگی با لحنی عصبی گفت: چرا رنگت پریده
ا.ت: آروم گفت مریض شدم سمتم نیا
یونگی: ویروسه؟
ا.ت: اوم ،مزخصی گرفتم استراحت کنم
یونگی:نمیگرفتی هم نمیزاشتم بری سرکار ....ماشین را روشن کرد و سمت خانه رفت
دیدگاه ها (۰)

P36 ا.تتو ماشین حرفی بینمون نبود و فقط صدای آروم موزیک بود ک...

P37یونگی پس از نگاه ترسناکی به مرد آن را ول کرد و به درگیری ...

P34ا.تبنظر عصبی میومد پس پتو را بیشتر جمع کردم دورم و کنارش ...

P33مرد نگاهی به یونگی کرد و گفت: خیلی خوب حالا هرچی کجاست او...

عشق مافیاییp2

love Between the Tides³⁷ا/ت: برای دوست دخترت خریدی؟ تهیونگ: ...

"سرنوشت "p,36...۱۰ مین بعد ....ا/ت : بریم تو ؟ سرده....کوک :...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط