صبح با نور خورشید توی صورتم بیدار شدم رفتم سرویس بهداشتی

صبح با نور خورشید توی صورتم بیدار شدم رفتم سرویس بهداشتی و کار هامو کردم ای یادم رفت خودمو معرفی کنم من هانام و یک دوست صمیمی دارم به اسم میا
مادر پدرم تو دو سالگیم بر اثر تصادف فوت کردن و من و برادرم با مادر بزرگم زندگی میکردیم که مادر بزرگم هم ۶ ماه پیش فوت کرد
من ۱۹ سالمه و وضع مالی خوبی ندارم
خلاصه از دستشویی اومدم بیرون و رفتم سمت میز آرایشیم و موهامو شونه زدم و گوجه ای بستم و یه آرایش خیلی کم کردم و لباس خوب پوشیدم بعد ادکلن زدم و از اتاق خارج شدم
رفتم سمت اتاق داداشم هیون که اذیتش کنم (میدونم کرم دارم)😂
رفتم آروم آروم پایین و یه پارچ آب یخ برداشتم و رفتم بالا سرش و پارچ آب رو خالی کردم هیون از خواب پرید و داشت نفس نفس میزد من از خنده ی زیاد داشت اشکم در میومد😂
یهو هیون افتاد روم و کلی قلقلکم داد من دیگه داشت حالم بد میشد از روم پاشد و گفت(علامت هیون@ . علامت هانا+)
@:کرم داری هانااا
+ ارههه😂
بعد هیون چشم غره ای برام رفت منم خندیدم
رفتیم پایین و صبحانه خوردیم
@: جایی میخوای بری؟
+:اره با میا می‌خوام برم بیرون
با شنیدن اسم میا چشم هاش برق زد
@:امممم... میشه منم بیام؟
+:نوچ
@:آبجی گلم تروخدااا بزار بیام دیگه
+:می‌خوایم دخترونه بریم بیروننن
@:آها باش😒😞
و...
خمارییی😂😂
دیدگاه ها (۷)

بچها من فیک نویسم حمایتم کنین که فیک های خوب براتون بزارم🎀

بریم برای پارت دووو؟؟؟

برای فیکموننن🥹

𝓃𝒶𝓂ℯ: 𝔀𝓻𝓸𝓷𝓰 𝓵𝓸𝓿𝓮شخصیت های اصلی: جیمین . هانا.میا. جونگ کوک ش...

پارت 2🌟خب خلاصه بعد از اینکه صبحانه خوردم میا زنگ زد گوشیو ب...

بیب من برمیگردمپارت: 79+ مادر جون من میرم اتاق مهمان یکم است...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط