هوانگ مین با تعجب نگاهم میکرد
𝗜𝗺𝗽𝗼𝘀𝘀𝗶𝗯𝗹𝗲 𝗳𝗮𝘁𝗲'
𝘀𝗲𝗮𝘀𝗼𝗻:𝟮
𝗣𝗮𝗿𝘁:𝟭𝟬
هوانگ مین با تعجب نگاهم میکرد
~چطور ممکنه
+من من هیچی نمیدونم ولی مطمعنم که این لیه
همچی غیر طبیعی بود
دیگه هیچیو نمیتونستم باور کنم حتی به چشمای خودمم باور نداشتم فقط میدونستم باید لی رونابود کنم
دوباره سرنخارو پشت سر هم مرور کردم
+این غیر ممکنه من اونو کشتم
~چقدر این پرونده عجیبه انگار فیلم ترسناکه
+واقعا هم دارکه
+بیا وقتو طلف نکنیم من باید لیو پیداش کنم
+تو هکر خوبیی میتونی شماره ای نشونه ای نمیدونم یچیزی از لی پیدا کنی
~نمیدونم سعیمو میکنم
+من میرم عمارت
~مراقب باش
+فکر کنم یادت رفته من مافیام(خنده)
~تو باید کاراگاه میشدی جئون(خنده)
ویوی ات:
هرشب رو با گریه صبح میکردم خیلی خورد شده بودم کاش میشد یه نشونه کوچیک یه نشونه که بفهمم جونگ کوک زندس داشتم
πات
_هوم؟
πببینین خیلی اتفاقای بدی برامون افتاده ولی نباید که امیدتو از دست بدی تو فقط یکوچولو صبر کن هوم؟
_صبر؟ صبربرای چی؟ برای خبر ای بد بعدی ؟ برایخبر مرگ کسی که دوستش دارم؟ برای نابود شدن خودم؟ (با بغض)
πمیخای چیکار کنی هان؟ چیکاراین اتفاقیه که افتاده یادت رفته اون چه بلاهایی سرت اورد ؟ چرافراموشش نمیکنی ولش کن اگه بخواد برگرده بر میگرده(داد)
حرفای یوری باعث شد زخمای قدیمی باز شه
_تقصیر منه؟ تقصیر منه عاشق کسی شدم که باعث شد نابود شم؟ این قلبم قلبم...
اشکام دونه به دونه روی زمین میچکیدن
با دستم محکم به قلبم میزدم
_این قلبم عاشق یه....(گریه)
_مهم نیست چه بلاهایی سرم اورده فقط دلم میخاد پیشم باشه میخام قبل از اینکه جونگ کوک وارد قلبم بشه رو فراموش کنم میخام فقط باهاش زندگی کنم (گریه)
یوری بغلم کرد
πمن متاسفم که سرت داد زدم کافیه دیگه گریه نکن
𝘀𝗲𝗮𝘀𝗼𝗻:𝟮
𝗣𝗮𝗿𝘁:𝟭𝟬
هوانگ مین با تعجب نگاهم میکرد
~چطور ممکنه
+من من هیچی نمیدونم ولی مطمعنم که این لیه
همچی غیر طبیعی بود
دیگه هیچیو نمیتونستم باور کنم حتی به چشمای خودمم باور نداشتم فقط میدونستم باید لی رونابود کنم
دوباره سرنخارو پشت سر هم مرور کردم
+این غیر ممکنه من اونو کشتم
~چقدر این پرونده عجیبه انگار فیلم ترسناکه
+واقعا هم دارکه
+بیا وقتو طلف نکنیم من باید لیو پیداش کنم
+تو هکر خوبیی میتونی شماره ای نشونه ای نمیدونم یچیزی از لی پیدا کنی
~نمیدونم سعیمو میکنم
+من میرم عمارت
~مراقب باش
+فکر کنم یادت رفته من مافیام(خنده)
~تو باید کاراگاه میشدی جئون(خنده)
ویوی ات:
هرشب رو با گریه صبح میکردم خیلی خورد شده بودم کاش میشد یه نشونه کوچیک یه نشونه که بفهمم جونگ کوک زندس داشتم
πات
_هوم؟
πببینین خیلی اتفاقای بدی برامون افتاده ولی نباید که امیدتو از دست بدی تو فقط یکوچولو صبر کن هوم؟
_صبر؟ صبربرای چی؟ برای خبر ای بد بعدی ؟ برایخبر مرگ کسی که دوستش دارم؟ برای نابود شدن خودم؟ (با بغض)
πمیخای چیکار کنی هان؟ چیکاراین اتفاقیه که افتاده یادت رفته اون چه بلاهایی سرت اورد ؟ چرافراموشش نمیکنی ولش کن اگه بخواد برگرده بر میگرده(داد)
حرفای یوری باعث شد زخمای قدیمی باز شه
_تقصیر منه؟ تقصیر منه عاشق کسی شدم که باعث شد نابود شم؟ این قلبم قلبم...
اشکام دونه به دونه روی زمین میچکیدن
با دستم محکم به قلبم میزدم
_این قلبم عاشق یه....(گریه)
_مهم نیست چه بلاهایی سرم اورده فقط دلم میخاد پیشم باشه میخام قبل از اینکه جونگ کوک وارد قلبم بشه رو فراموش کنم میخام فقط باهاش زندگی کنم (گریه)
یوری بغلم کرد
πمن متاسفم که سرت داد زدم کافیه دیگه گریه نکن
- ۹.۹k
- ۱۵ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط