جمعه ی پاييزی رنگش رااز دلهره های من، گرفته!از غمی رنگ پريده!از سرخ و نارنجی خاطرتآن وقت، که عشق راروی گام های يک خيابان،بی حضورت با يک فصل اندوهطی می کند قدم هايم ...