بوسه ای بر گونه ام نشاندی گفت

بوسه ای بر گونه ام نشاندیُ گفتے
برایم دعا کن...
ورفتے...
حالا هر روز دارم دعا میڪنم ڪه برگردے بابا

روزت مبارڪ باباے قهرمانم
دیدگاه ها (۵)

آتشی زد شب هجرم بہ دل و جاݩ ڪہ مپرس...آنچناݩ سوختم از آتش هج...

رفتۍڪہ برگردیقرارمان آمدنت بودآن روزاگر میدانستم میرویحتۍپیک...

بابا...چه آرامشی بود وقتی سرم روی قلبت بود

🌿 بخش پنجاه‌و‌یکم — نامه‌ای به خدا در میان درد 🌿خدایا…من هنو...

شاخه نباتم💙🫂🖇من چه میدانستم بودنت این همه حال خوش دارد. نمید...

حکایت نماز میت چوپان

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط