تند بر می خیزم

2
تند بر می خیزم
تا به دیوار همین لحظه که در ان همه چیز
رنگ لذت دارد،اویزم
انچه میماند از این جهد به جای:
خندهء لحظهء پنهان شده از چشمانم.
و انچه بر پیکر او می ماند:
نقش انگشتانم. #اسطوره_سهراب_سپهری
دیدگاه ها (۲)

1 دنک...،دنگ... لحظه ها می گذرد. انچه بگذشت،نمی اید باز. قصه...

زرتشت :بیهوده است مجادله بر سر اثبات دیانت یا بی دینی ادم ها...

من در این تاریکیفکر یک بره روشن هستمکه بیاید علف خستگی ام را...

صدا کن مرا.صدای تو خوب است.صدای تو سبزینه ان گیاه عجیبی استک...

کفرآمیز بیننده‌ای محکوم به دیدن اینجا قلمرو من است تالاری سر...

یاد دارمان خاطره خوشدر حال گذر از کوچهتو به من خندیدیمن درآن...

یه حوض گرد قشنگ آبی رنگ وسط حیاط داشتیم که از هر فرصتی استفا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط