چیزی نداشتم که بگویم

چیزی نداشتم که بگویم،
گریستم...

#حسین_دهلوی
دیدگاه ها (۲)

مثل سوزنیزیر دست مادر بزرگکه از سؤ چشمانش می نالد و ...نخ ن...

هر آن کسی که در این حلقهنیست زنده به عشقبر او نمرده به فتوای...

فکر میکنم به سی سال بعد...همان سن و سالی که پوست صورتم دیگر ...

ای منِ ساده،به این جماعت دل خوش نکن؛اینجا دنیای منفعت است!ت...

عطرِ تو را گرفته؛ تنِ لحظه های من… صد باغِ گل؛ شکفته شده در ...

🌱🍒تو را ندیدن و مردن، فقط به این معناست:به باد رفته تمامیّ ع...

#ساعت_عاشقیعطرِ تو را گرفته؛ تنِ لحظه های من… صد باغِ گل؛ شک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط