پارت
پارت 11
ازراعیل: نه شما ها کاری نکردید که من ناراحت بشم بر عکس پادشاه تون کاری کرده اون مارو ترک کرد باوجود اینکه ما دوستش داشتیم
چارلی : خواهش میکنم پدرم رو نجات بدید باهم در مورد همه چیز حرف میزنیم التماست میکنم
وگی : ارباب بزرگ خواهش می کنم تجدید نظر کنید
نیفتی : اون درسته پسر بدیه اما مهربون بهم کمک کرد سوسک ها رو بکشم باهاشون تاج درست کنم
انجل:شاید اون طوری که شما فکر میکنید نباشه
چری : شایدم باشه هیچ چیز مشخص نیست
هاسک : ما باید همه گی با خود پادشاه هم حرف بزنیم
ازراعیل: آه باشه بیاید بریم داخل بهشت سرباز ها درو باز کنید
سرباز ها در رو باز میکنن ازراعیل لوسیفر رو از بغل چارلی میگیره تا وضعیت لوسیفر رو چک کنه و بعد همه گی به سمت بیمارستان بهشت حرکت می کنن و لوسیفر رو سریع به بیمارستان که رسوندن به اتاق عمل میبرن در همین لحظات هم آنجل همه چیو برای چری تعریف میکنه
جهنم
الستر: آه چارلی بی چاره نباید انقدر زود بهم اعتماد میکرد و باهام قرار داد میبست بدبخت نمیدونه همراه با پدرش خودش هم قراره نابود بشه
ازراعیل: نه شما ها کاری نکردید که من ناراحت بشم بر عکس پادشاه تون کاری کرده اون مارو ترک کرد باوجود اینکه ما دوستش داشتیم
چارلی : خواهش میکنم پدرم رو نجات بدید باهم در مورد همه چیز حرف میزنیم التماست میکنم
وگی : ارباب بزرگ خواهش می کنم تجدید نظر کنید
نیفتی : اون درسته پسر بدیه اما مهربون بهم کمک کرد سوسک ها رو بکشم باهاشون تاج درست کنم
انجل:شاید اون طوری که شما فکر میکنید نباشه
چری : شایدم باشه هیچ چیز مشخص نیست
هاسک : ما باید همه گی با خود پادشاه هم حرف بزنیم
ازراعیل: آه باشه بیاید بریم داخل بهشت سرباز ها درو باز کنید
سرباز ها در رو باز میکنن ازراعیل لوسیفر رو از بغل چارلی میگیره تا وضعیت لوسیفر رو چک کنه و بعد همه گی به سمت بیمارستان بهشت حرکت می کنن و لوسیفر رو سریع به بیمارستان که رسوندن به اتاق عمل میبرن در همین لحظات هم آنجل همه چیو برای چری تعریف میکنه
جهنم
الستر: آه چارلی بی چاره نباید انقدر زود بهم اعتماد میکرد و باهام قرار داد میبست بدبخت نمیدونه همراه با پدرش خودش هم قراره نابود بشه
- ۱.۷k
- ۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط