رمانعشق

رمان:عشق
جیهوپ:اقایون خانوما
تهیونگ:اینجا فقط ی دختر هس..که اونم ا/ته..
جیهوپ:هرچی..خواستم ی چی بگم..
نامجون:بگو..
جیهوپ:ی سفرمون نشه؟
جونگکوک:خیلی یهویی نگفتی؟
جین:راس میگه..هنوز هیچ کاری نکردیم
یونگی:مثلا چیکار میخواید بکنید؟
جین:باید وسایل جمع کنیم..
تهیونگ:فقط منم لباس زیرم کثیف میشه برعکسش میکنم دوباره میپوشم؟ o(╥﹏╥)o
ا/ت:نمیدونم چه گناهی کردم...هم گروهی شما ها شدم
جونگکوک:خب هر کی موافقه بریم دستش رو ببره بالا
*همه دستشون رو میبرن بالا به جز ا/ت و یونگی*
یونگی:خوابم میااااد o(╥﹏╥)o
ا/ت:مجبوریم دیگه
جیهوپ:ده دقیقه زمان دارید..وگرنه مردونگی همتون رو میگیرم
ا/ت:من دخترم (◔‿◔)
جیهوپ:شما رو.....
نامجون:کافیه اماده بشید..3,2,1

ادامه دارد...
دیدگاه ها (۹)

بچه ها سلامامیدوارم حالتون خوب باشهمن از ساعت 8 صبحه تو راه ...

رمان:عشقپارت:2*همه دوییدن توی اتاق،اما چهار تا اتاق بود،پس ب...

مامان من کیه؟ پارت:18*10 دقیقه بعد*یوری:*جیــــــــــــغ**دا...

برای کسایی که نمیدونن،تریان کسایی هستن که میگن ما انسان نیست...

وقتی جیهوپ اینطوری راجب برابری و قضاوت نکردن میخونه یه انداز...

بچه هاااا لایو اعضا رو دید..........#تهیونگ #بی_تی_اس #تهکو...

سناریو 💕وقتی‌بهش‌میگی:ددی‌من‌یه‌جندم...نامجون: تو گوه میخوری...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط