part

part:¹⁰
یونا" رفتیم سمت عمارت
تهیونگ : درد نداری
یونا: نه
تهیونگ : واقعا
یونا: آره

یونا " رسیدیم باهم رفتیم بالا که یهو دل درد شدیدی گرفتم به ماده گرمی از بین پاهام خارج شد زود نشستم رو زمین

تهیونگ: چیشده؟
یونا: ازم دور شو
تهیونگ: چرا
یونا: گفتم برو اونور

تهیونگ متوجه خونی که روی لباس یونا بود شد

تهیونگ: تو پریودی
یونا: به توچه
تهیونگ: چی
یونا: چیزه ببخشید اعصابم خورد بود
تهیونگ: خیلی خب برو تواتاق استراحت کن من میخوام برم پیش جیمین بهم زنگ زد گفت بیا اونجا
یونا: باشه


یونا" پاشدم رفتم تو اتاق لباسامو عوض کردم رو تخت دراز کشیدم؛ هرکار کردم خوابم نبرد پاشدن به سختی رفتم پایین تو آشپزخونه لیا و جنا هم اونجا بودن بدون توجه از کنارشون رد شدم و داشتم ت کابینتا دنبال کیسه آب گرم میگشتم


لیا: چی میخوای

ادامه دارد....

[باشه اصن حمایت نکنین ادمین مرد ادمین پر🥺💔]
دیدگاه ها (۳)

part:¹¹یونا:...لیا: بگو تا بهت بدمیونا: خودم پیدا می کنملیا:...

part:¹²یونجو: سلامجیمین و تهیونگ: سلام یونجو:امشب عمو مین سو...

part:⁹یونا" رفتم یه لباس باز پوشیدم موهامو بالا بستم یه ادکل...

part:⁸جنا نتونست خودشو کنترل کنه و گفت:جنا: نه نباید این اتف...

زور و عشق پارت ۶

رمان جیمین ( خیانت) پارت ۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط