مردم اینجا چقدر مهربانند
مردم اینجا چقدر مهربانند !
دیدند کفش ندارم ، برایم پاپوش دوختند ...
دیدند سرما میخورم سرم کلاه گذاشتند ؛
و چون برایم تنگ بود کلاه گشادتری
و دیدند هوا گرم شد ،
پس کلاهم را برداشتند ...
و چون دیدند لباسم کهنه و پاره است به من وصله چسباندند ؛
و چون از رفتارم فهمیدند که سواد ندارم ،
محبت کردند و حسابم را رسیدند !
خواستم در این مهربانکده خانه بسازم ،
نانم را آجر کردند گفتند کلبه بساز ؛
روزگار جالبیست ...
مرغمان تخم نمی گذارد ،
ولی هر روز گاومان می زاید ...!
دیدند کفش ندارم ، برایم پاپوش دوختند ...
دیدند سرما میخورم سرم کلاه گذاشتند ؛
و چون برایم تنگ بود کلاه گشادتری
و دیدند هوا گرم شد ،
پس کلاهم را برداشتند ...
و چون دیدند لباسم کهنه و پاره است به من وصله چسباندند ؛
و چون از رفتارم فهمیدند که سواد ندارم ،
محبت کردند و حسابم را رسیدند !
خواستم در این مهربانکده خانه بسازم ،
نانم را آجر کردند گفتند کلبه بساز ؛
روزگار جالبیست ...
مرغمان تخم نمی گذارد ،
ولی هر روز گاومان می زاید ...!
- ۴.۰k
- ۰۵ مرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط