ات اونقدر گریه کرده بود که هق هق میکرد

ات اونقدر گریه کرده بود که هق هق میکرد
کوک صورت ات رو توی دستاش جمع میکنه و میگه ات دیگه گریه نکن باشه
ات با سرش میگه باشه
کوک به سمت یه رستوران میرونه پیاده میشه و به سمت در ات میره و در رو باز میکنه
ات: اخه لباسام...
کوک: تو همیشه خوشگلی
ات: اخه لباس مدرسه
کوک: عیب نداره
ات و کوک به رستوران رفتن غذا سفارش دادن و نام نام نام خوردن بعد هیچی دیگه پایان
دیدگاه ها (۶)

مو هام...خوب شده... انشاالله دفعه بعد بنفش میکنم

پیچم برگشته بعد امتحانت دوباره فعالیت میکنم

⁴_³کوک خیلی تند راه میرفت ات مجبور بود کمی با دویدن بهش برسه...

⁴_²ادامه ویو اتتق تق تق قلبم هزار بار تند تر تپید در باز شد ...

عشق مافیاییp2

پارت ۳۱ات: تو.... خیلی 😡😨جیمین: من چی 😡ات: هیچی.... ترس.... ...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط