رفاقت،شهادت...

«از زبان همسر شهید»

خواهر آقا مرتضی معلم حفظ قرآن من بود و در واقع ایشان واسطه ازدواج ما شدند. من 12 سال داشتم که پدرم از دنیا رفت و یکی از شروط پدرم برای ازدواج من این بود که از مادرم هم همزمان نگهداری کنم، در مراسم خواستگاری نیز با آقا مرتضی این موضوع را مطرح کردم که حتی ممکن است مادرم به واسطه سن زیادشان از شما بابت این کار تشکر نکنند.
پس از طرح این موضوع، آقا مرتضی مکث کوتاهی کردند و گفتند که من با خدا معامله می‌کنم و این را می‌توانم به جرات بگویم که در طول یک سال و نیم زندگی مشترکمان، آقا مرتضی حتی یکبار هم از بابت پرستاری مادرم منتی بر سر من نگذاشتند. آقا مرتضی حتی در احادیث و رعایت کردن آنها خیلی دقت داشتند و از کنار آنها به راحتی عبور نکرده و در طول زندگی نیز به دانسته‌های خود عمل می‌کردند.
شهید زارع درباره زندگی مشترک مطالعات زیادی داشتند و در کلاس‌های بسیاری در این باره شرکت می‌کردند، حتی جالب است بدانید هم‌اکنون بعد از شهادت که دفترچه‌هایشان را می‌خوانم نکاتی پیرامون رفتار با همسر خود یادداشت کرده بودند و به چیزهایی که می‌آموختند نه تنها گوش می‌دادند بلکه به آن عمل می‌کردند.
🌱✨💚



#شهید_مرتضی_زارع
دیدگاه ها (۰)

رفاقت،شهادت...

رفاقت،شهادت...

رفاقت،شهادت...

رفاقت،شهادت...

🔴چرامنافق؟!✍#روایتی_از_یک_نفوذ🔹موضوع از آنجایی شروع می شد که...

اسما بنت عُمَیس،کسی که در شب شهادت حضرت زهرا علیه السلام حضو...

اینها افرادی هستند که رنگ پوست آنها زردتر است، مزه دهانشان ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط