چقدر خوب شد زن شدیم

چقدر خوب شد زن شدیم!
کمد و اتاقمان را به هم می‌ریزیم و همه چیز را از اول سرجایش مرتب می‌گذاریم آن وقت فکر می‌کنیم آماده‌ایم برای گرفتن تصمیمات بزرگ!
وسط غم‌بادهای روزانه شروع می‌کنیم به شستن ظرف‌ها و بازی کردن با کف روی سینک ظرفشویی، تمام غم‌هایمان را همراه سرامیک‌ها آشپزخانه می‌ساییم و می‌ساییم و با قدرت‌تر می‌سایم، جارو را محکمتر روی فرش می‌کشیم و فکر می‌کنیم تمام خوره‌های فکریمان از لوله جارو بالا میرود، دست به ساختن می‌زنیم، شیرینی و کیک و غذاهای عجیب غریب میپزیم و از خلق کردن‌هایمان حس بهتری می‌گیریم،
می‌نشینم برای مرتب کردن فکرهایمان رج به رج کامواها را همراه فکرها می‌بافیم!

دکور خانه را عوض می‌کنیم و تنهایی با کشیدن مبل‌ها خودمان را ازنفس می‌اندازیم و فکر می‌کنیم چه انتقامی! بعد به جان خودمان و صورتمان و دستهای‌مان می افتیم.
داشتم فکر می‌کردم چه خوب است به جز پیاده رفتن و سیگار کشیدن‌های معمول مردها ما کارهای متنوع‌ تری داریم برای مقابله با مشکلات.

چقدر خوب شد که زن شدیم

#نیلوفر_فرجیان
دیدگاه ها (۳)

ما آدمِ رها کردنیم ، آدمِ تا نیمه یِ راه اومدن و جا زدن ...د...

آدمی به مرور آرام می‌گیرد، بزرگ می شود، بالغ می‌شود و پای اش...

میگفت دلم میخواست پسر باشم …!نه برای اینکه از دختر بودن و لا...

هرچقدر هم عاشق باشی یک جایی از جنگیدن خسته میشویزانو میزنیتم...

باقی تابستان عجیب و محیرالعقول طی می‌شود.ماه گذشته از اینکه ...

در ادامه یه حرفی دارم با این دوستان رسانه " خط انرژی "اما قب...

رمان j_k

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط