و یهو چشمشون به تهی افتاد که داشت نگاشون میکرد

و یهو چشمشون به تهی افتاد که داشت نگاشون می‌کرد
هر دو خجالت کشیدند

×خب استاد میشه ما لباسامون رو در نیاریم
استاد : چرا؟
×خببب
+آخه استاد یه مشکلی دارم
استاد : چه مشکلی؟
×خب یکم خجالت میکشیم
استاد : این که مشکل مهمی نیست
+استاد لطفاً
استاد : خیلی خب باشه
+×مرسی استاد

(ویو وسط تمرین)

کسی اونجا نیست و فقط ته و کوک و جینین توی اون قسمت تمرین میکردن

(ویو کوک)
این حرکت رو خوب نمیتونستم بزنم کلافه شده بودم که یهو دستی روی دستام حس کردم اولش فکر کردم جیمینه ولی وقتی صداش ور اومد خیلی تعجب کردم

_کوچولو اینطوری نمیزنن که
+م میشه بری کنار
_نه
+چ چرا
_من مربیتم
+من د دیگه نمیخوام تمرین کنم
_اگر من بخوام چی
+ولم نکنی جیغ میزنم
_خب بزن

کوک میاد جیغ بزنه ولی لبای ته نمیزاره که کوک جیغ بزنه

ته همین طور لبای کوک رو مک میزنه و کوک با تعجب نگاش میکنه ولی بعد به خودش میاد و ته رو هل میده ولی ته وقط لباش رو از لبای کوک برمی‌داره و یک سانت هم تکون نمیخوره

_لبات خیلی شیرینه
+ت تو به چ چه حقی م منو بوسیدی
_دوست داشتم
+ولم کن
_تو اون پسره خیلی جذابین
+لطفا ولم کن (با بغض)
_دلم میخواد ن***ا***ل***ه خودت و اون دوستت رو دربیارم

کوک یک قطره اشک از چشمش میاد

_آه بیبی گریه نکن دیگه
×چیکار میکنین
_دارم یادش میدم جوجه
×با من بودی
_اره بیبی جوجه
×منو اینطوری صدا نکن

ته کوک رو ول میکنه و کوک میره پیش جیمین

+جیمی
×هوم
+الان بهش بگیم
×الان وقتشه
+اوهوم
×میشه حرف بزنیم
_باشه بیبی های من

با هم از سالن خارج میشن و میرن داخل انباری که جیمین میگه
دیدگاه ها (۶)

×ببین تهیونگ تو پسر عمه‌ی من و کوک هستی_جان دیگه چی (با خنده...

که میبینه دستش خونیه و سریع به داخل دستشویی میره +جیگو چیشد ...

پروف عوض شد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط