برادر غیرتی من

پارت ۶۲
یون : ولم کن هوووووجووووو غلط کردم. گوه خورم ( گریه )
هوجو : نمیشه بیب می‌خوام یه تنبیه درست و حسابیت کنم
ته : بسه مگه قرار نبود بچمو اذیت نکنی
هوجو : عه شما کی اومدین
ات : همین الان
یون: اتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت ( گریه )
ات : بله
یون : اینو از من دور کن میخواد منو بکشه.............. آخ ( گریه )
دوباره افتاد به جونم
یون : برو اون وررررررر هوجو ( گریه )
رفتن بیرون از درد زیاد پاهامو دور کمرش حلقه کردم
یون : هوجو دیگه نمی‌گم ازت متنفرم توروخدا آییییییییییی ( گریه )
هوجو : نه نمیشه
ساعت ۱ شب
یون : آییییییییییییییییییییییییییی هوجو نکن آخ ( گریه )
هوجو : تلاش نکن صدات بیرون نمیره
دستشو کشید رو بدنم
هوجو : با اینکه بدن خوبی داری ولی نمیشه روش اثری از من نباشه
یون : آخه چرا اینطوری می‌کنی ( گریه و تو خودش پیچیده )
هوجو : تا یاد بگیرن به اموال من نزدیک نشو
یون : اگه من جز اموالتم انقدر اذیتم نکن ( گریه و به خودش پیچیده )
هوجو : تو همه ی اموال منی و نمی‌ذارم اذیت بشی
یون : پس الان چیکار هق کردی هق ( گریه و به خودش پیچیده )
براید استایل بغلم کرد و بردم بیرون
ته : چی شد
ات : وا چرا این اینطوریه
هانول : بزار عکس بگیرم
یونگی : برا منم بفرست
اون وو : واو
یونا : چه
یجی : زیبا
هوسوک : چرا این داره میمیره
یونجی و یونهو : کورید تخسیر اونه
یون : آخ ( افتضاح حالش بده )
بردم گذاشتم تو ماشین و بردم بیمارستان
هوجو : داره از درد به خودش میپیچه سریع حالشو خوب کنید
دکتر : چشم ارباب
بردنم توی یه اتاقی هیچی نفهمیدم و سیاهی
فردای اون روز
ویوی یون
با بدن درد بیدار شدم دیدم رو تخت بیمارستانم و هوجو کنارمه
یون : هوجو هوجو
هوجو : چیه ( خواب آلود )
یون : چرا من اینجام
هوجو : به هوش اومدی آخیش خیالم راحت شد
هوجو : بخاطر کیس مارک ها الان اینجایی خیلی دردت گرفت
یون : پس چرا الان خوبم
هوجو : بدنت خیلی زخم شده بود و کبودی های زیادی داشت الان فقط بدنت بی حسه تا درد نکشی بهم گفتن وقتی به هوش اومدی مرخص میشی بیا بریم
براید استایل بغلم کرد و بردم خونه
یون : سلام
ته : سلام
ات : سلام
یونهو : دایی خوبی
یون : آره
یونا : هوجو چی شد
هوجو : الان فقط بدنش بی حسه هر وقت دردی احساس کرد باید بهش داروهاشو بدم
هانول : چرا دارو
هوجو : بدنش خیلی زخم های عمیق و کبودی های بدی داشت برای کم شدن دردش
یون : بزارم زمین
گذاشتم زمین و رفتم شیرموز آوردم یکی برا خودم بی برای یونهو یکی برای یونجی
یون : خب چه خبر ( درحال خوردن شیرموز )
یونجی : سلامتی راستی یون من بچه بودم بهت چی میگفتم
یون : الانم خیلی بزرگ نشدی اون موقع کلاس اول بودی بهم میگفتی عموی خوشگل
یونجی : عه چه باحال
هوجو : یون
یون : بیا
شیرموزمو بهش دادم
یونهو :.......
🐾✨
دیدگاه ها (۰)

برادر غیرتی من

نام : مین یونجیتایپ شخصیت : intpسندروم : سندروم جر رفتن موقع...

برادر غیرتی من

برادر غیرتی من

کاش براتوم مهم بودم

پارت۸کوک. باشهالان بهتریدکوک. آره ممنون(بچه ها یاد آوری کنم ...

کاش براتون مهم بودم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط