ملکه بونتن پارت نمیدونم چند

"ملکه بونتن🍀" پارت نمیدونم چند 😃
می و کوکو وارد اتاق شدن ، متوجه ماریا که بزور خودشو فرو کرده تو مایکی و داره سعی میکنه بریزه رو مایکی و مایکی که در حال جدا کردن ماریا از خودشه .
می: .....
کوکو :.....
*ماریا با نگاه برزخی به می
مایکی : ...... ماریا ....
ماریا: بله
مایکی: گمشو اونور ....
*ماریا در حال اشک تمساح ریختن
* مایکی نفس عمیق میکشد۱ ، ببخشید
می : نه مشکلی نیست
*مایکی کنی ناراحت شو چون می به کی....شم نبود
می و کوکو باهم به سمت اتاق ران و رین و سانزو رفتن سانزو داشت کشو هارو میگشت تا پرونده رو پیدا کنه
ران : می حالت خوبه ؟
می : اره داداشی خوبم
رین : هی این بمبه اینطوریه
*سانزو اتفاقی پاش رو روی یک دکمه گذاشت و دکمه صدای دینگ داد و ناگهان بمب صدایی داد : شمارش معکوس تا ۱۰ ثانیه دیگر بمب میترکد
۱۰
۹
می و ران و رین و کوکو و سانزو با برگای ریخته به بمب نگاه کردن
کوکو : بدویییددددد
* همه با سرفت میگ میگ فرار کردن می دست موچو رو گفت و با سرعت برق داشتن خارج میشدن
ناگهان می پایش به پله گیر کرد ران متوجه شد دست می رو گرفت و بغلش کرد و امدن بیرون که ناگهان .........................
دیدگاه ها (۰)

صد تاییموننننن مبارککککک 😃❤️‍🩹❤️‍🩹❤️‍🩹❤️‍🩹❤️‍🩹

شیپ میکنم حتی به غلط 😃🍀

سناریو : من چشمان بنفش را دوست دارم پارت پنجممایکی ملودی رو ...

| ازتو تا ابدیت | فصل اول ~ بخش اول ~چپتر سوم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط