دیدم که جانم می‌رود

حمید: مصطفی تو شهادت را چگونه می بینی؟
مصطفی در حالی که دستهایش را به دور خود پیچیده بود و فشار می‌آورد، ناگهان آنها را باز کرد و نفس عمیقی کشید و گفت: شهادت رهایی انسان از حیات مادی و یک تولد نو است.شهادت مانند رهایی پرنده از قفس است.


پ.ن: کتاب درباره ی رفاقتی مردانه بین نویسنده و دوست شهیدش است. رفاقتی که گاها غیر ملموس می شود! اما واقعی است


#کتاب
#دیدم_که_جانم_میرود
#حمید_دولت_آبادی
دیدگاه ها (۲)

آقای مَک بی، در طول سالن به طرف دفتر سرپرستِ کتاب خانه دوید....

خاطرات ما و سوره مبارکه مدثر

غدیر

لم یزرع

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط