همه دانند که سودازده دلشده را

همه دانند که سودازده دلشده را
چاره صبرست ولیکن چه کند قادر نیست

گفته بودم غم دل با تو بگویم چندی
به زبان چند بگویم که دلم حاضر نیست
دیدگاه ها (۶)

کودک که بودم؛ گمان میکردمسردتر از بستنی چیزی وجود ندارد..حال...

ذوق شعـرم را کجا بردی که بعد از رفتنـت عشـق و شعـر و دفتـر ...

امروزتان زیباتراز گلآرزومیکنم لبخند😊 مهمون لبهاتونمحبت وعشق ...

نه عاقدی در کار بودنه خطبه اینه کاغذی امضا کردیمنه قراردادیو...

شعر سعدی

عاشقانه های شبنم

﷽‌#آقاجانم🍁کیم که با تو کنم گفتگو عزیز دلمعنایت تو به من داد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط