مسئولیت دوست داشتنت

زل زده ام به عکست...
به دوستت دارمی که نوشته ای...
و تو نمیدانی هربار که میگویی دوستت دارم چه طوفان غریبی در من به پا میکنی...
تا عرش خدا بالا میروم...
و بعد یادم می آید که دوست داشتنت مسئولیتی بر دوش من میگذارد که نمیدانم شانه هایم توان حمل آن را دارد...
نوشته ای دوستت دارم...
و من با سرانگشتانم حرف حرفش را لمس میکنم...
و طعم ناب عشقی را میچشم که به وصلش امید نیست...
از نامه های قدیمی من
دیدگاه ها (۶)

عکست را گرفته ام دستم...گاهی یک عکس چه ها که نمیکند با آدم.....

شما که رفتید من هم رفتم...

دوست نداشتن

بین الحرمین

تو... قشنگترين عامل تپش قلب منی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط