ای نیزه دار آهسته روآن سر برایم آشناست
.
ای نیزه دار آهسته رو،آن سر برایم آشناست
از لحن قرآن خواندنش،گویا که او بابای ماست
ای اهل کوفه تیرِغم،بر این دل تنگم مزن
ای ساربان آهسته ران،ای رهگذر سنگم مزن
ای خولیه بی عاطفه،از تارِگیسویم مکش
غارت شده گوشواره ام ،باری تو از مویم مکش
ای بَجدلِ ظالم چرا؟دست بابام، از تن جداست؟
انگشترش از آنِ تو،انگشت بابایم کجاست؟
ای حرمله بر من نخند،طعنه مزن بر من سنان
اصغر شده غرق به خون ،داده عمویم تشنه جان
تا گفته ام بابا بیا،از روی نِی آغـــــــــــوش ِ من
ناگه چنان زد زَجرِ دون،سیلیِّ محکم گـــوش من
.
.
.
وامصیبتا .
.
.
امان_از_دل_زینب
ای نیزه دار آهسته رو،آن سر برایم آشناست
از لحن قرآن خواندنش،گویا که او بابای ماست
ای اهل کوفه تیرِغم،بر این دل تنگم مزن
ای ساربان آهسته ران،ای رهگذر سنگم مزن
ای خولیه بی عاطفه،از تارِگیسویم مکش
غارت شده گوشواره ام ،باری تو از مویم مکش
ای بَجدلِ ظالم چرا؟دست بابام، از تن جداست؟
انگشترش از آنِ تو،انگشت بابایم کجاست؟
ای حرمله بر من نخند،طعنه مزن بر من سنان
اصغر شده غرق به خون ،داده عمویم تشنه جان
تا گفته ام بابا بیا،از روی نِی آغـــــــــــوش ِ من
ناگه چنان زد زَجرِ دون،سیلیِّ محکم گـــوش من
.
.
.
وامصیبتا .
.
.
امان_از_دل_زینب
- ۸۰۴
- ۲۲ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط