شب هایی هستن که کلافه روی تختت غلت می زنی کلافه از درد ب

شب هایی هستن که کلافه روی تختت غلت می زنی، کلافه از درد بی داستانی!
هرکسی باید یه داستان داشته باشه، یه داستان دراماتیک که بتونه واسه بقیه تعریف کنه، شب ها بغلش کنه و بهش فکر کنه.
البته نه که اصلا داستان نداشته باشی، داری، اما به خودت قول دادی که فراموشش کنی...
~
قهوه سرد آقای نویسنده / #روزبه_معین
دیدگاه ها (۱)

حس کردم که چقدر دلم واسه خودم تنگ شده...تلخ ترین حس دلتنگی،د...

احساس می کنمکسی که نیست کسی که هست رااز پا در می آورد ... !...

دلاراماچنین زیباچرایی؟#مولانا

حاصلِ خیره در آیینه شدن ها آیادو برابر شدن غصه ی تنهایی نیست...

آپدیت سورا چان.. نمیدونم چرا، ولی ازش خوشم نیومد... مشخصات: ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط