خاطره ای از استاد دکتر شفیعی کدکنی در دانشگاه تهران که می

خاطره ای از استاد دکتر شفیعی کدکنی در دانشگاه تهران که می گفت:
زن زیباست ...
چه آن زمان که از فرط خستگی چهره اش در هم است...
چه آن زمان که خود را می آراید از پس همه خستگیهایش..
چه آن زمان که فریاد می زند بر سرت ... و تو فقط حرکت زیبای لبهایش را مبینی...
چه آن زمان که کودکی جانش را به لبانش رسانده و دست بر پیشانی زده و لبخند می زند...

زن زیباست... آن زمانی که خسته از همه تُهمتها و نابرابریها باز فراموشش نمی شود؛
مادر است، همسر است،
راحت جان است ... زن زیباست ... زمانی که لطافت جسم و روحش را توأمان درک کردی ...
زمانی که خرامیدنش را بین بازوانت فهمیدی ...
زمانی که نداشته های خودت را به حساب ضعفش نگذاشتی ...
آری زن زیباست...


@,,,,,D
دیدگاه ها (۷)

عاشق این متن هستمامام علیاون آقایی که شبا رد می شد از کوچه م...

- شما چه ماهی هستی؟ شمامتولد چه ماهی هستید؟خودم خردادی آیام...

من اگر عاشقانه می نویسم نه عاشقم ،نه معشوقه کسی!فقط می نویسم...

ﺩﺧـﺘـﺮﻩ ﻫﻨﻮﺯ ﺳﻨﺶ 2 ﺭﻗـﻤﯽ ﻧـﺸﺪﻩ؟؟..  ﺗـﻮ ﮔـﻮﺷﺎﺵ اﻟﻨـﮕـﻮ اﻧـﺪﺍ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط