بهشت خدا را پس می زنم

بهشتِ خدا را پس می زنم
تا لــب هایت را پیش بکشم..
دست من نیست
این آتش پارگی های نگاهت که
به گونه های شعرم گل می اندازد و
به جـــــانِ لب هایم زبانه می کشد و
شعله ور می کند طمع ِ سوختن را در پستوی دلم،
مهار ِ ایمان را از دستم می ستاند..

بهشتِ خدا را پس می زنم تا
بماند پیش کش برای دنیایی که
مردمانش طعم لب های عشق را نچشیده اند..
دیدگاه ها (۸)

برای تو می‌نویسم که«شعر در باغ تنتشکوفه می‌زند ازبهار نارنــ...

مسیرم نمی خوردبه کوچه هایی که یک شبِ مهتاب،ماه را ارزانی خوا...

نگاهت می‌کنم وته‌مانده‌های آتشی کهدر زیرِ خاکستر شعرم_ انگار...

مندوباره به دیوار رسیدم.. تا با بن‌بست‌های تا به تایی که عهد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط