ز غم هجر و فراقش

ز غم هجر وُ فراقش
می سوزد جان وُ تنم
گفتمش باز کن ساقیِ من
منم آن مطرب خوش
که شکسته سازِ دلم
گفتمش می بده جام پیاپی بده
ز قرار رفته ازدست ، آمده است جان به لبم
تو ببین کاسه چشمم بنگر سرخی اشکم…
بنگربنگر بنگر زحال مستم ز غم هجر و فراقت.
چاک ، چاک است پیرهنم
گفتمش ساقی من بنواز این دل من.
به سرم شور نماند …به فدایت جان و سرم
ساقی من
شهید جان، تو که در قهقه ی مستانه ات و در شادی وصلت عند ربهم یرزقون هستی
یه پیاله هم به من بده
درسته غرق گناهم بدبختم
ولی اگه تو شفیع من بشی خدا درست میکنه کارم رو
#میخواهم_مثل_تو_باشم #شهید_جهاد_مغنیه
دیدگاه ها (۳)

تو شهید ابن شهیدتو جهاد ابن عمادبا نگاه به عکست احساس خجالت ...

آن روز ها نمی دانستم#شهادت آمدنی نیست، رسیدنی است.باید آن قد...

دستم رو بگیر بهم بها بده... من رو هم تو جمع خوبا راه بدهکنار...

دلخوشم با غزلی تازه همینم کافی استتو مرا باز رساندی به یقینم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط