ایده های مارکوس باکینگهام
محور اصلی تفکر تمرکز بر کشف و پرورش استعدادهای ذاتی افراد به جای صرف تلاش برای رفع نقاط ضعف آنان است.
۱. ماهیت استعداد: استعداد قابل انتقال به موقعیتهای مختلف است.
۲. نقش مدیران: وظیفه مدیر آزاد کردن انرژی و استعدادهای کارکنان است، نه کنترل آنها.
· انتخاب درست: عملکرد ضعیف اغلب نتیجه انتخاب و استخدام نادرست و گذاشتن فرد در جایگاه اشتباه است، نه تنبلی یا تمرد.
· معیار استخدام: در انتخاب نیرو باید بر استعداد ذاتی تاکید کرد، نه فقط بر تجربه و هوش.
۳. نقطه قوت فعالیتی است که:قبل از انجام آن، برایش اشتیاق داریم،در حین انجام،در جریان هستیم و پس از انجام، احساس رضایت و قدرتمندی میکنیم.
افراد وقتی بهترین عملکرد را دارند که بیشترین لذت را میبرند.
هر چیزی که مانع عملکرد عالی شما میشود نقطه ضعف است.
باکینگهام باور داشت مسیر دستیابی به عملکرد ممتاز، کشف استعدادهای هر فرد و قرار دادن او در مسیری است که بتواند از آن استعدادها بیشترین استفاده را ببرد. این فلسفه هم برای رشد فردی و هم برای موفقیت سازمانی ضروری است.
۱. ماهیت استعداد: استعداد قابل انتقال به موقعیتهای مختلف است.
۲. نقش مدیران: وظیفه مدیر آزاد کردن انرژی و استعدادهای کارکنان است، نه کنترل آنها.
· انتخاب درست: عملکرد ضعیف اغلب نتیجه انتخاب و استخدام نادرست و گذاشتن فرد در جایگاه اشتباه است، نه تنبلی یا تمرد.
· معیار استخدام: در انتخاب نیرو باید بر استعداد ذاتی تاکید کرد، نه فقط بر تجربه و هوش.
۳. نقطه قوت فعالیتی است که:قبل از انجام آن، برایش اشتیاق داریم،در حین انجام،در جریان هستیم و پس از انجام، احساس رضایت و قدرتمندی میکنیم.
افراد وقتی بهترین عملکرد را دارند که بیشترین لذت را میبرند.
هر چیزی که مانع عملکرد عالی شما میشود نقطه ضعف است.
باکینگهام باور داشت مسیر دستیابی به عملکرد ممتاز، کشف استعدادهای هر فرد و قرار دادن او در مسیری است که بتواند از آن استعدادها بیشترین استفاده را ببرد. این فلسفه هم برای رشد فردی و هم برای موفقیت سازمانی ضروری است.
- ۴۵۴
- ۰۵ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط