گویی از پنجرهها

گویی از پنجره‌ها

‏روح نسیم

‏دید اندوه من تنها را

‏ریخت ‏بر گیسوی آشفته‌ی من

‏عطر سوزان ‏اقاقی‌ها را ..

#فروغ_فرخزاد
دیدگاه ها (۲)

دیگر منتظر کسی نیستمهرکه آمدستاره از رویاهایم دزدیدهر که آمد...

اگر این نور برگردد و به خانه ی من بیایداتاقم را پیدا می کنم ...

صبح است و گل در آینه بیدار می شود خورشید در نگاه توتکرار می ...

چه کسی می‌فهمددر دلم رازی هست ؟می ‌سپارم آن رابه خیال شب و ت...

امشباز دنیا یک پنجره ی نیمه بازرو به مهتاب میخواهم!که دست عط...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط