نازنینم غم مخور سنگ صبورت میشوم

نازنینم غم مخور سنگ صبورت میشوم
همسفر تا راه نزدیک و به دورت میشوم

خواب یا بیداری ام مهمان من باشی عزیز
هر زمان آیی بدان مست ازحضورت میشوم

پیش تو من خوبِ خوبم بی تو اماسهم دل
مو پریشان تر از آن موهای بورت میشوم

مثل ماهیگیر و من صیدی به دام افتاده ام
خوش سعادت ،که گرفتاری به تورت میشوم

وقت غصه یا خوشی هستم کنارت ای رفیق
من فدای خنده و اخم و غرورت میشوم

با تمام زخم و دردی که به جان دارم ولی
باعث دلگرمی و جشن و سرورت میشوم

عین وشین وقاف را آموختم از چشم تو
نازنینم غم مخور سنگ صبورت میشوم...
RO
دیدگاه ها (۸)

تا به حال طعم بی خیالی را چشیده ای؟!ملس است و دلچسب !چقدر می...

دلبری دارم خیالی که دلم را میخردپا به پای من مرا بر شهر دلها...

سلام/ یعنی دلم برایت تنگ شده بود.سلام/ یعنی من هم همینطور.ام...

آبان جان! سلامخوش آمدی پس از یک سال دوری و صبوری...زنبیل شاد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط