پارت فیک جیمین
پارت ۱۰ فیک جیمین
....
خب اون مست بود پس هیچی یادش نیست
از اتاق رفتم بیرونکه جیمین رو در حال آشپزی دیدم
خیلی عادی بهش سلام کردم و رفتم دستشویی
کارای لازم رو کردم... زیر دلم واقعا درد میکرد
به بهانه اینکه پری*ودم یه کیسه آبگرم از جیمین گرفتم و رفتم نشستم رو کاناپه
پتویی رو که رو کاناپه بود برداشتم و دور خودم پیچیدم
جیمین: مطمئنی حالت خوبه؟
ات: اوهوم
جیمین: یا برم خوراکی بگیرم فیلم ببینیم؟
ات: اوهوم ممنون
جیمین حاضر شد و رفت
همچنان ویو ات
خب جیمین گوشیشو نبرده
رمزشم که بطور پنهان دیدم
خب بریم توش
الله وکیلی میشینه دبلیو نگاه میکنه؟
( دبلیو یه سریال که هانهیو جو ( اسمشون رو درست یادم نی) و لیجونگسوک بازی کردن)
واو
چه جاذاب
بریم تو گالریش
مای پشم چرا همش عکس خودش و دوستاشه؟
دوستاشم خوبنا🗿🚬
خب دیگه بسه
مگه فضولم؟ ( ادمین:هستی ات: تو خفه ادمین: عه خفهت کردم میفهمی ات: غلط کردم ادمین: الان جیمینو ميندازم به جونت)
گوشیشو گذاشتم کنار
و ناگهان جیمین وارد میشود
ات: چرا زنگ نزدی؟
جیمین: کلید برده بودم
ات: آها
جیمین: تازه پرنسس به خودشون زحمت میدن پاشن؟
ات: یا
جیمین: خب بیا
ات: مرسی
جیمین: خاعش خاعر
ات: خاعر گلمی داوش
جیمین: مرحبا
جیمین: عجب جمله بندی
نشستن فیلم دیدن و خوراکی میل کردن
ات خوابش برد
جیمین___________
خب شرط نداره ولی لایک و کامنت بزارید
اینم بگم که جیمین همچی یادشه
و فقط برای طبیعی بودن ماجرا تظاهر کرده نمیدونه
....
خب اون مست بود پس هیچی یادش نیست
از اتاق رفتم بیرونکه جیمین رو در حال آشپزی دیدم
خیلی عادی بهش سلام کردم و رفتم دستشویی
کارای لازم رو کردم... زیر دلم واقعا درد میکرد
به بهانه اینکه پری*ودم یه کیسه آبگرم از جیمین گرفتم و رفتم نشستم رو کاناپه
پتویی رو که رو کاناپه بود برداشتم و دور خودم پیچیدم
جیمین: مطمئنی حالت خوبه؟
ات: اوهوم
جیمین: یا برم خوراکی بگیرم فیلم ببینیم؟
ات: اوهوم ممنون
جیمین حاضر شد و رفت
همچنان ویو ات
خب جیمین گوشیشو نبرده
رمزشم که بطور پنهان دیدم
خب بریم توش
الله وکیلی میشینه دبلیو نگاه میکنه؟
( دبلیو یه سریال که هانهیو جو ( اسمشون رو درست یادم نی) و لیجونگسوک بازی کردن)
واو
چه جاذاب
بریم تو گالریش
مای پشم چرا همش عکس خودش و دوستاشه؟
دوستاشم خوبنا🗿🚬
خب دیگه بسه
مگه فضولم؟ ( ادمین:هستی ات: تو خفه ادمین: عه خفهت کردم میفهمی ات: غلط کردم ادمین: الان جیمینو ميندازم به جونت)
گوشیشو گذاشتم کنار
و ناگهان جیمین وارد میشود
ات: چرا زنگ نزدی؟
جیمین: کلید برده بودم
ات: آها
جیمین: تازه پرنسس به خودشون زحمت میدن پاشن؟
ات: یا
جیمین: خب بیا
ات: مرسی
جیمین: خاعش خاعر
ات: خاعر گلمی داوش
جیمین: مرحبا
جیمین: عجب جمله بندی
نشستن فیلم دیدن و خوراکی میل کردن
ات خوابش برد
جیمین___________
خب شرط نداره ولی لایک و کامنت بزارید
اینم بگم که جیمین همچی یادشه
و فقط برای طبیعی بودن ماجرا تظاهر کرده نمیدونه
- ۶.۵k
- ۱۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط