چه شبهایی درانتظارساعت عاشق بودیم

چه شبهایی درانتظارساعت عاشق بودیم.
بعضی وقتا خسته ازکاروباغ و... چشم رو چشم نمیذاشتیم منتظر ساعت عشق بودیم.
حالا چشم به گوشی شاید پیامی زنگی استیکری کلیپی 😔.. سرروی بالشت میگذارم گریه میکنم تاصدای اذان صبح رابشنوم بلند میشوم میبینم بالشت خیس اشک صورتم خیس... میگویم بااینهمه اشک وخیسی صورت بازهم نیاز به وضو هست؟.
بازهم سجاده پراز اشک.. 💔😔😔
دیدگاه ها (۱)

😔😔

جان جانانم تویی ♥gh

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط