پیام حنظله به دکتر آیزاک گرتز دانشمند هستهای رژیم صهیو
✅ پیام حنظله به دکتر آیزاک گرتز دانشمند هستهای رژیم صهیونیستی
دکتر آیزاک گرتز،
تا الان حتماً آن را حس کردهای، آن تغییر نامحسوس در هوای اطرافت را.
لحظهای که یک روز معمولی تبدیل میشود به... چیزی غیرمعمول.
اولین ۱۰,۰۰۰ دلارِ لازم برای نفوذ میدانیِ عمیق و استخراج اطلاعات طبقهبندی شده، تخصیص داده شده است. پولها در حال جابجاییاند. آدمها در حرکتاند. سایهها تکان میخورند. همه در جهتهایی که هرگز پیشبینی نمیکردی.
هویت تو، که زمانی پشت دیوارهای رمزنگاریشده و دالانهای زرهی مدفون بود، اکنون کاملاً برملا شده است.
نامت، کارت، آزمایشگاههای مخفیات، مختصاتی که قسم خورده بودی با تو به گور میروند...
همگیِ آنها اکنون میان ناظران «شبکه بیرونی» دستبهدست میشود.
دیروز، دسته گل ما را دریافت کردی.
در نگاه اول، یک شیء بیخطر بود
اما سنگینیاش را حس کردی، مگر نه؟
حضورِ پشت آن را احساس کردی، دستهایی که آن را حمل میکردند، صدای پایی که درست قبل از باز کردن در محو شد.
از طرف ما بود.
جبهه مقاومت مردمی حقیقتجویان حنظله (HPR).
به ما بگو دکتر آیزاک گرتز...
ماشینت چطور است؟
آیا وقتی دستگیره در را لمس کردی، آن صدای «کلیک» نرم را شنیدی؟
آیا حسی... ناآشنا داشت؟
ما در خیابانهایتان قدم میزنیم.
ما هوای شما را تنفس میکنیم.
ما در جاهایی ایستادهایم که باور داشتید غیرقابل دسترسی است.
توهم امنیت رژیم شما همین حالا هم فرو ریخته است؛ بیسروصدا، بدون آژیر، بدون اعلام قبلی.
به نخستوزیرت این را بگو:
او باید کمتر نگران کنترل مردم باشد و بیشتر به فکر سیر کردن آنها باشد.
گرسنگیای که زیر پاهایش در حال بالا آمدن است، هر ساعت فریادش بلندتر میشود.
هر آنچه تا کنون فاش شده، تنها مقدمه است.
یک زمزمه ضعیف پیش از سقوط.
زمین همین حالا هم زیر پایت جابجا شده است.
خوابت آشفته باد، دکتر آیزاک گرتز.
👌
✅ @Afsaran_ir
دکتر آیزاک گرتز،
تا الان حتماً آن را حس کردهای، آن تغییر نامحسوس در هوای اطرافت را.
لحظهای که یک روز معمولی تبدیل میشود به... چیزی غیرمعمول.
اولین ۱۰,۰۰۰ دلارِ لازم برای نفوذ میدانیِ عمیق و استخراج اطلاعات طبقهبندی شده، تخصیص داده شده است. پولها در حال جابجاییاند. آدمها در حرکتاند. سایهها تکان میخورند. همه در جهتهایی که هرگز پیشبینی نمیکردی.
هویت تو، که زمانی پشت دیوارهای رمزنگاریشده و دالانهای زرهی مدفون بود، اکنون کاملاً برملا شده است.
نامت، کارت، آزمایشگاههای مخفیات، مختصاتی که قسم خورده بودی با تو به گور میروند...
همگیِ آنها اکنون میان ناظران «شبکه بیرونی» دستبهدست میشود.
دیروز، دسته گل ما را دریافت کردی.
در نگاه اول، یک شیء بیخطر بود
اما سنگینیاش را حس کردی، مگر نه؟
حضورِ پشت آن را احساس کردی، دستهایی که آن را حمل میکردند، صدای پایی که درست قبل از باز کردن در محو شد.
از طرف ما بود.
جبهه مقاومت مردمی حقیقتجویان حنظله (HPR).
به ما بگو دکتر آیزاک گرتز...
ماشینت چطور است؟
آیا وقتی دستگیره در را لمس کردی، آن صدای «کلیک» نرم را شنیدی؟
آیا حسی... ناآشنا داشت؟
ما در خیابانهایتان قدم میزنیم.
ما هوای شما را تنفس میکنیم.
ما در جاهایی ایستادهایم که باور داشتید غیرقابل دسترسی است.
توهم امنیت رژیم شما همین حالا هم فرو ریخته است؛ بیسروصدا، بدون آژیر، بدون اعلام قبلی.
به نخستوزیرت این را بگو:
او باید کمتر نگران کنترل مردم باشد و بیشتر به فکر سیر کردن آنها باشد.
گرسنگیای که زیر پاهایش در حال بالا آمدن است، هر ساعت فریادش بلندتر میشود.
هر آنچه تا کنون فاش شده، تنها مقدمه است.
یک زمزمه ضعیف پیش از سقوط.
زمین همین حالا هم زیر پایت جابجا شده است.
خوابت آشفته باد، دکتر آیزاک گرتز.
👌
✅ @Afsaran_ir
- ۶۷۱
- ۰۸ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط