پیمانی در سایه ها . پارت 2

پیمانی در سایه‌ها - ادامه

چند هفته پس از پیمان میان یونا و مایکی، تأثیر این اتحاد در سراسر شهر حس می‌شد. قلمروهای کوچک‌تر دیگر جرات نمی‌کردند به نفوذ یونا یا قدرت بونتن نزدیک شوند. اما، همان‌طور که هر قدرت بزرگی دشمنان خاص خودش را دارد، این اتحاد نیز آغازگر چشم‌های حسود و دشمنانی در سایه شد.

آن شب، یونا در دفتر مخفی خود مشغول برنامه‌ریزی عملیات جدید بود. او به گزارش‌هایی که نشان می‌داد یکی از سران قدیمی مافیا به نام "کایدو" قصد داشت به این اتحاد حمله کند، گوش می‌داد. همان لحظه، در باز شد و مایکی با قدم‌های آرام اما قاطع وارد شد.

-
مایکی بدون مقدمه صحبت کرد، نگاهش به نقشه‌ای بود که روی میز پهن شده بود.
"متوجه شدم کایدو داره حرکتی می‌کنه."
یونا اخم کرد و گفت:
- "او نمی‌داند که این اتحاد چقدر قوی‌تر از چیزی است که او تصور می‌کند. اما هنوز هم باید محتاط باشیم."

مایکی نزدیک‌تر آمد و با لحنی سرد اما مطمئن گفت:
- "من شخصاً به این موضوع رسیدگی می‌کنم. کایدو باید بفهمه که این شهر دیگه جای درگیری‌های قدیمی نیست."

یونا به چشم‌های مایکی خیره شد و لحظه‌ای سکوت کرد. سپس با صدایی آرام اما قاطع گفت:
- "این موضوع فقط برای بونتن نیست، این برای هر دوی ماست. اگر قرار باشه حرکتی کنیم، باید با هم باشه."

مایکی لبخند کوچکی زد، چیزی که به ندرت در چهره‌اش دیده می‌شد.
- "پس آماده شو. این شاید اولین آزمون واقعی اتحاد ما باشه."

آن شب، یونا و مایکی در حالی که افراد خود را آماده می‌کردند، برنامه‌ای دقیق و بی‌رحمانه برای نابود کردن قدرت کایدو طراحی کردند. اتحاد آن‌ها نه‌تنها قدرت فیزیکی، بلکه هم‌فکری و درک متقابل بود که قدرت آن‌ها را چندین برابر می‌کرد.


چطور بود ؟
سوال پست اگر فقط یک روز وقت داشتید، چه کاری رو انجام می‌دادید؟


#انیمه
#بونتن
#مایکی
#سناریو
#وانشات
#توکیو_ریونجرز
دیدگاه ها (۲)

پیمانی در سایه ها . پارت 3

پیمانی در سایه ها . پارت 4

پیمانی در سایه ها . پارت 1

از اینجا آغاز می‌شود

| ازتو تا ابدیت | فصل اول ~ بخش اول ~ چپتر ششم

اسم رمان: آخرین نگاهشخصیت اصلی:هاناگاکی میوا بستگان:پدر و ما...

وقتی اینجور پست هایی BBC می ره , به بخش کامنت هاهم یه نگاهی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط