پارت
پارت: ۱
ویو ات
صبح با صدای یونا از خواب بیدار شدم
ات:چیه هی بالا سر من داد و بیداد میکنی(کمی عصبی و خوابالو)
یونا: هی بیدارشو دیگه از کیه دارم صدات میکنم(اخم کیوت)
یونا:یادت رفته امروز چه روزیه؟(تعجب)
بلند میشم و میشینم سر جام
ات:مگه امروز چه روزیه که تو آنقدر خوشحالی(کلافه)
یونا:هییییی یادت رفته(صدای بلند و عصبی کیوت)
یونا:امروز روز مهمونی(باصدای بلند)
ات:پس بگو چرا انقدر خوشحالی بعدشم هنوز ساعت ۸ صبحه کلی وقت هست بزار بخوابم(کلافه و التماس گرا)
یونا دستش رو میزاره جلوی دهنش و میگه
یونا:هیییییی خواب باید آماده بشیم من امشب میخوام شوهر پیدا کنم(با صدای کمی بلند و لبخند کیوت)
رو به یونا میگم
ات:مبارک باشه حالا بزار من بخوابم
و سریع دراز میکشم و پتو رو میکشم رو سرم و یونا سعی میکنه که پتو رو از رو سر من بکشه ولی موفق نمیشه و میره وقتی صدای در و شنیدم پتو رو از رو سرم برداشتم و خوابیدم.
ویو ات
صبح با صدای یونا از خواب بیدار شدم
ات:چیه هی بالا سر من داد و بیداد میکنی(کمی عصبی و خوابالو)
یونا: هی بیدارشو دیگه از کیه دارم صدات میکنم(اخم کیوت)
یونا:یادت رفته امروز چه روزیه؟(تعجب)
بلند میشم و میشینم سر جام
ات:مگه امروز چه روزیه که تو آنقدر خوشحالی(کلافه)
یونا:هییییی یادت رفته(صدای بلند و عصبی کیوت)
یونا:امروز روز مهمونی(باصدای بلند)
ات:پس بگو چرا انقدر خوشحالی بعدشم هنوز ساعت ۸ صبحه کلی وقت هست بزار بخوابم(کلافه و التماس گرا)
یونا دستش رو میزاره جلوی دهنش و میگه
یونا:هیییییی خواب باید آماده بشیم من امشب میخوام شوهر پیدا کنم(با صدای کمی بلند و لبخند کیوت)
رو به یونا میگم
ات:مبارک باشه حالا بزار من بخوابم
و سریع دراز میکشم و پتو رو میکشم رو سرم و یونا سعی میکنه که پتو رو از رو سر من بکشه ولی موفق نمیشه و میره وقتی صدای در و شنیدم پتو رو از رو سرم برداشتم و خوابیدم.
- ۲.۷k
- ۰۸ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط