مافیای عاشق

☆مافیای عاشق☆

پارت: ۴


فلش بک ا.ت

برای اینکه خیلی گشنمون بود و هیچی توی خونه نبود دوستم میخواست بره نودل بخره

که من سریع گفتم نمیخواد خودم میرم چون من اومدم بار زحمتی شدم براش برای همین

رفتم بیرون به میخواستم به سمت مغازه برم که دوتا نودل بگیرم تا با فیلم بخوریم

که یه ماشین سیاه رنگ دودی کنارم بود توجهی نکردم و به راهم ادامه دادم که

احساس کردم کسی سمتم اومد و بعد چشمام سیاه شدم و هیچی رو ندیدم چون

چشمامو بسته بود

_ولم کن تو کی هستی کمکککک

منو کشید و برد داخل ماشین انداخت که صدای روشن شدن ماشین اومد که یعنی داشت حرکت میکرد

بغض کرده بودم اون از دوست پسر مافیام اینم از دزدیده شدنم حالا این منو میکشه و اعضای بدنمو میفروشه

که ماشین وایساد و اون کسی که حتی نمیتونستم ببینمش من رو کشید و انداخت داخل

یه اتاق که یکم سرد بود ولی منو براید بغل کرد و روی یه چیز نرم فرود اومدم که فک کنم

تخت بود نزدیک بود بغضم بشکنه ولی خودمو نگه داشتم که یهو دیدم با دستاش اون چشم بند رو

از روی چشمام برداشت که من تونستم همه چیزو ببینم که اتاق خودم بود وایسا اونی که منو دزدیده بود

جونگکوککک بوددد شت دیگه قطعا کشته میشم سرم پایین بود که دستش رفت زیر چونم

و سرم رو بالا اورد که چشمم توی چشماش قفل شد چشم های سیاهی که کل زندگیم بود

ادامه دارد....
دیدگاه ها (۰)

☆مافیای عاشق☆پارت: ۵☆خوشگلم چرا فرار کردی؟ با حرفی که زد بغض...

☆بچه ی دوست داشتنی☆پارت: ۱امروز مثل همیشه سرم داد میزد و فوش...

☆مافیای عاشق☆پارت: ۳•وا... واقعااا؟ _هق اوهوم•شت تو باید ازش...

☆مافیای عاشق☆پارت: ۲اونم این «جئون جونگکوک درسته مافیایی ولی...

بیب من برمیگردمپارت : 75همه فروشگاه هارو زیر نظر داشتم که چش...

بیب من برمیگردمپارت : 61( جونگکوک)رفتم داخل اتاقم و مشغول جم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط