عشق آغشته به خون
☬。) عشق آغشته به خون (。☬。)
(。☬。)پارت ۱۱۵(。☬。)
دخترکم معرفی به تنهایی شده ؟ ... صدا تهیونگ به گوشش خورد .. سپس آروم سمت صدا میچرخید .. ولی عضو. جذاب و عطر تلخش باعث شد همانند پشت بهش ایستاد ..
تهیونگ آروم دست هایش را روی ستون گذاشت سپس موهای مین جی را آرام بوسید .. پلک های دخترک روی هم گذاشته شد .. شوهرش آرام چانه اش را روی شونه مین جی گذاشت هر دو دست هایش رو شکم مین جی کمرش را به خود نزدیک کرد سپس با لحن آرامی گفت : از چی ناراحتی
مین جی : آه چی بگم دیگه ...
تهیونگ: امروز هانگول اومد اتاقم ازت شکایت کرد
مین جی گره دست های مرد دوقطبی اش را باز کرد سپس سمتش چرخید کلافه گفت : این خواهر احمق ما دیونست خجالتم نمیکشه .. به وی خودش مینازه ، خوب معلومه وقتی اجداد بیخود من اول یک دخترش رو قربونی میکنه بعدش دومی معلومه اینجوری میشه
تهیونگ آروم دست های مین جی را رها کرد سپس با اخم گفت : منظورت چیه ..
مین جی لبش را گزید سپس کلافه به اطراف چشم دوخت و تند گفت : هانگول دیونه میگه شوهرتو ازت میگیرم چون اینجا دو لقمه روغنی تر بهش میرسه ..
تهیونگ در سکوت دید نگاهش به دختر چشم ابرو مشکی دوخته .. و هر دقیقه بیشتر منتظر
مین جی نفسی کشید و ادامه داد : نه اینکه اول باید با تو ازدواج میکرد
تهیونگ شیطون نگاهش کرد : یعنی میگی حسودیت شده
مین جی با اخم نگاه ازش گرفت سپس تند گفت : بس کن موضوع ما حسادت نیست
تهیونگ: به هرحال من از بحث های زنا اصلا خوشم نمیاد سعی کن باهاش هم کلام نشی
مین جی : یعنی همین .. اگه اون برام شاخو شونه نکشه منم کاریش ندارم ولی کجا دیدی وکیل قاتل شده
تهیونگ ریز خندید سپس دست هایش را روی ستون کنار پهلو مین جی گذاشت و فاصله بیرون صورت هایشان کم شد ریز و نرم خندید سپس تک بینی مین جی را آروم بوسید : قاتل آره .. میخواهی آدم بکشی
مین جی ریز و بی حوصله خندید حتی از نظر خودش هم خنده دار بود بیحال دستش را روی سینه تهیونگ گذاشت و کلافه گفت : بس کن دیگه نخند
تهیونگ خندش را محو کرد سپس خم شد و نرم لب مین جی را بوسید : بریم پایین ؟ ... گرم بود به شدت لب های داغ و گرمش هنوز روی لبای گرمای زیادی بود ..
مین جی سری تکون داد سپس هر دو با گام های آرام به سمت سالن رفتند ..
(。☬。)پارت ۱۱۵(。☬。)
دخترکم معرفی به تنهایی شده ؟ ... صدا تهیونگ به گوشش خورد .. سپس آروم سمت صدا میچرخید .. ولی عضو. جذاب و عطر تلخش باعث شد همانند پشت بهش ایستاد ..
تهیونگ آروم دست هایش را روی ستون گذاشت سپس موهای مین جی را آرام بوسید .. پلک های دخترک روی هم گذاشته شد .. شوهرش آرام چانه اش را روی شونه مین جی گذاشت هر دو دست هایش رو شکم مین جی کمرش را به خود نزدیک کرد سپس با لحن آرامی گفت : از چی ناراحتی
مین جی : آه چی بگم دیگه ...
تهیونگ: امروز هانگول اومد اتاقم ازت شکایت کرد
مین جی گره دست های مرد دوقطبی اش را باز کرد سپس سمتش چرخید کلافه گفت : این خواهر احمق ما دیونست خجالتم نمیکشه .. به وی خودش مینازه ، خوب معلومه وقتی اجداد بیخود من اول یک دخترش رو قربونی میکنه بعدش دومی معلومه اینجوری میشه
تهیونگ آروم دست های مین جی را رها کرد سپس با اخم گفت : منظورت چیه ..
مین جی لبش را گزید سپس کلافه به اطراف چشم دوخت و تند گفت : هانگول دیونه میگه شوهرتو ازت میگیرم چون اینجا دو لقمه روغنی تر بهش میرسه ..
تهیونگ در سکوت دید نگاهش به دختر چشم ابرو مشکی دوخته .. و هر دقیقه بیشتر منتظر
مین جی نفسی کشید و ادامه داد : نه اینکه اول باید با تو ازدواج میکرد
تهیونگ شیطون نگاهش کرد : یعنی میگی حسودیت شده
مین جی با اخم نگاه ازش گرفت سپس تند گفت : بس کن موضوع ما حسادت نیست
تهیونگ: به هرحال من از بحث های زنا اصلا خوشم نمیاد سعی کن باهاش هم کلام نشی
مین جی : یعنی همین .. اگه اون برام شاخو شونه نکشه منم کاریش ندارم ولی کجا دیدی وکیل قاتل شده
تهیونگ ریز خندید سپس دست هایش را روی ستون کنار پهلو مین جی گذاشت و فاصله بیرون صورت هایشان کم شد ریز و نرم خندید سپس تک بینی مین جی را آروم بوسید : قاتل آره .. میخواهی آدم بکشی
مین جی ریز و بی حوصله خندید حتی از نظر خودش هم خنده دار بود بیحال دستش را روی سینه تهیونگ گذاشت و کلافه گفت : بس کن دیگه نخند
تهیونگ خندش را محو کرد سپس خم شد و نرم لب مین جی را بوسید : بریم پایین ؟ ... گرم بود به شدت لب های داغ و گرمش هنوز روی لبای گرمای زیادی بود ..
مین جی سری تکون داد سپس هر دو با گام های آرام به سمت سالن رفتند ..
- ۴.۲k
- ۱۰ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط