در لبان تو شعر روشن صیقل میخورد

در لبانِ تو، شعرِ روشن صیقل می‌خورد‌
من تو را دوست می‌دارم،
و شب از ظلمتِ خود وحشت می‌کند ..
#احمد_شاملو
دیدگاه ها (۱)

مشتاقانه می‌میرمدر آتشیا آویخته به داریا به تیغی نشسته بر گل...

مرا پیکری استتا چشم انتظار تو باشمتا از دروازه های صبحتا درو...

می‌تراود مهتابمی‌درخشد شب تابنیست یک‌ دم شکند خواب به چشم کس...

اگر روزی جز شادی تو چیز دیگری ازت خواستم به عشق من به دستانت...

یک شب لبان تشنهٔ من با شوقدر آتش لبان تو می سوزدچشمان من امی...

عاشقانه های شبنم درکنارزندگیم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط