نمیدانم که کجایی تنها چیزی که از تو میدانم این است که

نمیدانم که کجایی .تنها چیزی که از تو میدانم این است که
دست هایم به عشق تومی نویسندوقلبم سراغ از روزهای باتوبودن رامی گیرد.
نمیدانم که امده ای یا که سراب دارم می بینم سرابی شیرین مثل روزهایی که
دستهایت را در دست می گرفتم و به چشمهای زیبایت خیره می شدم و درعمق
وجودم فریاد شادی سر میدادم.
کاش بودی والان با طنین صدایت می گفتی من امده ام،امده ام تا به حرفهایی که
زدم عمل کنم امده ام تا پیشت بمانم و بر زخم قلبت مرحم بزارم به راستی این تو
هستی ای عشق پاک من که امده ای یا این سراب است که می بینم.
دیدگاه ها (۱)

گوش کن...باران می آید ...با آمدن باران دوباره چشم هایم باران...

همیشه مهم توبودی اگه غروری بود برای تو بود...... اگه احساسی ...

قدر بودنت را میدانماما تو ندانستیقدر داشتنت را میدانمتو ندان...

هورا دارم دایی میشم ای جونم ...چه حس حالی دارم من ..

فیک پارت ۱⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐روی تختم نشسته بودم به اتفاقی که قراره بیو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط