مژههایخیص

#مژه_های_خیص🌝🖤
PArt13
_________
دیانا: پتو رو زدم کنار گوشیمو ع زیر بالش ورداشتم ع اتاق رفتم بیرون رو کاناپه نشسم رفتم ت گوشیم شمارع اتوسا گرفتم ج نداد دوبارع زنگ زدم بازم ج نداد یبار دیگ زنگ زدم بعد سه بوق ج داد...... الوووو اتوساااا لنتییی کجاییی
....سلام بفرمایید
دیانا: شما اتوسا نیصتین؟)
....م مامانشم
دیانا: خاله ترو خداااا بم بگین اتوسا چشه چر جواب نمیده
مامان اتوسا: دیانا خاله شمایی
دیانا: اره خدمم خاله میشه بگین چیشده
مامان اتوسا: عیزم میتونی بیای خونه حرف بزنیم
دیانا: اره اره الا میام
مامان اتوسا: منتظرم
دیانا: گوشیو قط نکردم پرتش کردم رو کاناپه دویدم ت اتاق سریع ی شلوار لی زغالی پوشیدم ی درس زرد پوشیدم ی کلا مشکی سرم کردم کیف کمری زردمو ع ت کمد ورداشتم سریع ع اتاق رفتم بیرون....
ارسلان: ت اشپزخونه داشتم صبونح عاماده میکردم ک دیا رو دیدم دارع میره بیرون.....کجا
دیانا: میرم خونه اتوسا
ارسلان: بزا باهم بریم
دیانا: ن م میرم بعد بیو بریم سر خاک پانیذ امروز صالگردشه
ارسلان:بش مراقب خدت باش
دیانا: بوت مشکیمو پام کردم ی اسنپ گرفتم رفتم خونه اتوساینا....بعد ۱۵ مین رصیدم زنگ درو زدم در باز شد صوار اصانصور شدم رفتم بالا.....
__________
•ادامه دارد•🌝🖤
کم بود ولی پارت بعد ولی خلی خفنهه
دیدگاه ها (۰)

#مژه_های_خیص🌝🖤PArt14__________دیانا: در اصانصور باز شد ی نفص...

#مژع_های_خیص🌝🖤PArt15_______ارسلان: سلااام اتوسا خوبیاتوسا: د...

#مژه_های_خیص🌝🖤PArt12_______________ارسلان: رفتم خونه صاعت ۴ ...

#مژه_های_خیص🌝🖤PArt11ارسلان: بله بفرماید....دیاناارسلان: بفرم...

رمان بغلی من پارت ۶۸ارسلان: جواب پیامشو دادم میخوای بری خون...

شوهر دو روزه. پارت۷۹

love Between the Tides²⁹م: تو خونه ی ما براش نامه نوشته بودی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط