•در چشمهایش چیزۍ عجیب دیدھ بودماتفاقـے، آشوبـے، رخدادۍ هولناڪ از غرقشدن در شیدایـے . خودش هم نمیدانستکھ چہ حالـے دارد . . اما من دیدھ بودم ،جنون او را در چشمهایش (꧇