نامه ای از رزیتا هلمز

🐾نامه ای از رزیتا هلمز🐾"



‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌
‌  
.    ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭  ִ 𖤐    ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭  .  ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫   ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭    .    ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭    .    ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫       .    ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭  ִ
𖤐    ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭  .  ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫   ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭    .    ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭    .    ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫
      .    ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭  ִ 𖤐    ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭  .  ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫   ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭    .    ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭    .    ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫       .    ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭  𖤐    ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭  .  ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫   ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭    .    ‌۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭    .  { 🐾for kiss and hug 🐾} 𝟏𝟏:𝟏𝟏
꒷꒦︶꒷꒦︶ ๋ ࣭ ⭑꒷
🍂𝑾𝑬𝑳𝑪𝑶𝑴𝑬🍂
새로운 파일을 확인해 보겠습니다.🐾🐱
새로운 파일을 확인해
보겠습니다.🐾🐻


ایزول : صب کن ینا اینم بیمارته؟ یورا از تاب افتاد : کثافت ترسوندیممممممممممممممم ! ایزول : فداسرمممم خوف کردم....جاون : بچه بازی و بزارید کنار ( به سوزان نگاه کرد.) بچه بیا اینجا ! سوزان رفت پیش جاون ، ایزول رفت کنار سوزان : قراره این بچه رو بکشید ؟ چندسالته؟ ، سوزان : م...من..،
جاون: ۲۳ سالشه! ایزول : اوه همسنیم! اگاسته : اسمت چیه ؟ جاون : اسمش سوزانه!
ینا : خودش لاله؟ میتونه حرف بزنه خو عه ! اگاسته : چهرت خیلییییییی اشناس، سوزان: تو شین اگاسته ای ؟ اگاسته : اوهوم ! سوزان به خودش لرزید : تو همون میلیارد که چندسال پیش مُرد نیستی؟
جاون : اون هیچوقت نمرد ! ایزول : فقط به جهان ما اومد ! اگاسته : خودم زبون دارم ! یورا : بسه بس بس حالا میخواید بکشیدش ! جاون : اون ۱۸ ساله اینجاس ! صدتا آزمایش روش انجام دادم ولی بی فایده بود نمی دونم چیکارش کنم ولی خب نمیتونیمم بکشیمش! لیسو : چرا نتونیم؟ اون نه قدرت داره نه کمک نه هیچ چیز ! رئیس هم بهش محل نداده پس مرگ حقشه ! جاون تعجب می‌کنم ۱۸ سال نگهش داشتی!
یورا : از کجا میدونید شاید عروسک خرسی موردعلاقه رئیس باشه ! ایزول : فعلا رئیس دنبال جوکر جدیدش
میگرده انگار دنبال یه نفر به اسم " بنگ چانسا " هست ، سوزان چشماش گرد شد یهو بلند گفت : چی؟ چانسا ؟ . نگاه همه رفت سمتش ، اگاسته : اون و میشناسی ؟ سوزان : او،.،اون هم گروهیم بود !
اگاسته : هم گروهی ؟ چه گروهی ؟ . سوزان : کیپاپ گروه بیگ۲بند ، یهو همه جا سکوت وحشتناک شد
جاون بهش نگاه کرد : چرا زودتر نگفتی عضو اون گروهی ؟ ایزول دهن جاون و سوزان و گرفت : هیسسسسسسسسس دعا کنید رئیس نشنیده باشه اومیدوار باشید کلاغش اینجا نبوده باشه وگرنه هیچکدوممون زنده نمیمونه !


{{به دلیل جر خوردن دستام بایححححح}}
دیدگاه ها (۷۲)

(لقب برای بار پونصدم)

{ رای به رزیتا }

🐾نامه ای از رزیتا هلمز🐾"‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌‌   .  ...

{ فیک بعد سال ها / پارت نم دونم چندوم }

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط