راوی میگه
راوی میگه:
دیدم یه دختری
داره رو این خارای صحرا میدَوِه ؛
با اسب سمتش رفتم بگم بیا نترس..؛
دیدم این دختر تا صدای پایِ اسب
رو شنید تند تر دوید...
رسیدم بهش ،
دیدم این دو تا دستای کوچولوشو
گذاشت رو گوشاش........،
گفت مسلمونی؟!
تاحالاقرآن خوندی؟!
فَأَمَّاالْیَتیمَفَلا تَقْهَرْ...
نزنیـا..
نزنی آقا..
من بابا ندارم ..💔
تُ جهان امروزی
دختر سه ساله میبینی
بهش عروسک هدیه میدی
اما امان از کوفی جماعت
به جای عروسک
سرباباش رو هدیه دادن...
#حضرت_رقیه
#امام_حسین
دیدم یه دختری
داره رو این خارای صحرا میدَوِه ؛
با اسب سمتش رفتم بگم بیا نترس..؛
دیدم این دختر تا صدای پایِ اسب
رو شنید تند تر دوید...
رسیدم بهش ،
دیدم این دو تا دستای کوچولوشو
گذاشت رو گوشاش........،
گفت مسلمونی؟!
تاحالاقرآن خوندی؟!
فَأَمَّاالْیَتیمَفَلا تَقْهَرْ...
نزنیـا..
نزنی آقا..
من بابا ندارم ..💔
تُ جهان امروزی
دختر سه ساله میبینی
بهش عروسک هدیه میدی
اما امان از کوفی جماعت
به جای عروسک
سرباباش رو هدیه دادن...
#حضرت_رقیه
#امام_حسین
- ۱.۴k
- ۲۳ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط